امید آفتابی من! (نامه‌های احمد شاملو به پسرش، سامان)

امید آفتابی من! (نامه‌های احمد شاملو به پسرش، سامان)

امید آفتابی من! (نامه‌های احمد شاملو به پسرش، سامان)

وضعیت: غیرفعال
ناشر: چشمه

نویسنده : احمد شاملو
به کوشش : آیدا شاملو ، سامان شاملو
 

در مرداد ماه سال ۱۳۷۹ بعد از سال ها برادران گرد هم آمدند، سیاوش، سیروس و سامان، در خانه یی که دیگر پدر در آن خانه نبود، تنها صدای پدر بود و دوستان و هواداران شاملو در خیابان های دهکده و حیاط خانه یی که صدای قدم هاشان هرم گرما را به زمزمه ی جویبار بهاری در سایه ی درختان بدل کرده بود.

سامان سال ها شاگرد ممتاز بود، دیپلمه که شد، سال ۱۳۵۳ برای ادامه ی تحصیل به انگلیس رفت. نامه ها و کارت ها و عکس هایی را که می فرستاد، نگه می داشتم.سامان و ساقی را سال ۱۹۸۰/ ۱۳۵۹ دیده بودم در لندن؛ سامان را بیست سال بعد سال ۲۰۰۰ میلادی/۱۳۷۹ در غیاب همسرم و پدر او در دهکده… دیدار کوتاه بود، سامان رفت.

در تابستان ۱۳۸۸ بار دیگر سامان به ایران آمد، این بار برادرش سیاوش دیگر نبود، سیال در زمان روزهای خالی می گذشت.چند روزی بود… با یادها. با هم عکس ها و کارت هایی را که فرستاده بود، گذشته را مرور می کردیم. سامان قبل از رفتن بسته ی نامه های پدرش را به من سپرد. گفت هر طور خواستید…

حدود یک سال پیش برایش نوشتیم که نامه های تو و پدر را به ناشر سپرده ایم. عنوان مجموعه را پسندید، او را در جریان مراحل کار می گذاشتیم. به نظر می رسد که یک یا دو نامه ی سامان در این مجموعه نیست. یک نامه هم از ساقی داشتیم مربوط به روزهایی که نزد سامان زندگی می کرد، به خاطر پیوسته بودن جریان، این نامه نیز در این مجموعه آمده است.
 
آیداشاملو


بخشی از نامه احمدشاملو به تاریخ 11 خرداد 1352:

"امید آفتابی من!

اگر تاکنون موفق نشده‌ایم برایت نامه بنویسیم دو علت داشته. یکی این که دست دست می‌کردیم پول برسد و با نامه یکجا برایت بفرستیم، و دیگر این که راستش کارهای زیاد من فرصتی نمی‌داد. البته نامه نوشتن برای تو از هرکاری واجب‌تر است منتها می‌دانستم و می‌دانم که حالت خوب است و نگرانی نداری و در مضیقه هم – دست کم تا اواسط هفته‌ای که امروز جمعه‌اش است- نبوده‌ای، یا نیستی و از همه این‌ها گذشته، اگر هم کار فرصت نامه نوشتن نمی‌دهد، کار و مشغله هم ناظر بر همین موضوع است، یعنی آسایش خانواده و آسایش تو که دور از ما هستی. در هر حال امیدوارم آشنایی کاملی که به روحیات هم داریم مانع پاره‌ای مسائل نشود. کی این که فکر نکنی اگر احتیاجی برایت پیش آمد در صورتی که برایم ننویسی و یا تلگراف نکنی ناراحت می‌شودم و دیگر این که مبادا با تصور این که "خوب، پدر وقتی داشته باشد خودش برایم می‌فرستد" در مضیقه بمانی و فکر کنی ممکن است نامه تو اسباب ناراحت مرا فراهم کند..."

مشخصات کتاب امید آفتابی من! (نامه‌های احمد شاملو به پسرش، سامان)

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : امید آفتابی من! (نامه‌های احمد شاملو به پسرش، سامان)
ناشر : نشر چشمه
نویسنده : احمد شاملو
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1394
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 96
شابک : 9786002294135
وزن (گرم) : 125
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×