ببرهای زخمی حکیمیه
نویسنده : حسام حیدری
قسمتی از این کتاب :
ما تو یک آپارتمان ششطبقهی چهل و دوواحدی زندگی میکردیم به اسم گلچین، طرفهای حکیمیهی تهران. برای همین، اسم گروه را گذاشتیم «ببرهای زخمی حکیمیه».
بعدازظهرها، دوتا سوت میزدم و بچهها را جمع میکردم میرفتیم تو حیاط و در مورد آدمهایی که باید بهشان حمله میکردیم حرف میزدیم و بعد که حوصلهمان سر میرفت، حمله میکردیم به گلریزیها و خوراکیهایشان را کش میرفتیم. گلریزیها بچههای بلوک کناریمان بودند که درِ ورودی و پارکینگشان با ما یکی بود و چون مقامشان از ما پایینتر بود باید نوکرمان میشدند و به ما مالیات میدادند. مشکل این بود که گلریزیها، مثل ما، گروه و رییس و از این چیزها نداشتند. برای همین، خودمان یکی از دخترهای چاقشان به اسم رژین را بهعنوان رییسشان انتخاب کرده بودیم و هر وقت بیکار میشدیم، کتکش میزدیم یا گلسر و وسایلش را برمیداشتیم توی پارکینگ دسترشته میکردیم.
اوایل کسی کاری به کارمان نداشت ولی بعد ازاینکه یکی از بچههای ساختمان را که «رییس» صدایم نکرده بود مجبورکردم تو باغچه سینهخیز برود، مامان گوشم را پیچاند و گفت «رییسبازی از امروز تعطیله امید... بهخدا قسم اگه یهبار دیگه یکی بیاد درِ خونه بگه بچهش رو کتک زدی خودت میدونی.» اینطوری شد که یک مدتی کمتر تو حیاط جمع شدیم و کارهای ناجور نکردیم تا اینکه قضیهی جنیفر پیش آمد.
بعدازظهرها، دوتا سوت میزدم و بچهها را جمع میکردم میرفتیم تو حیاط و در مورد آدمهایی که باید بهشان حمله میکردیم حرف میزدیم و بعد که حوصلهمان سر میرفت، حمله میکردیم به گلریزیها و خوراکیهایشان را کش میرفتیم. گلریزیها بچههای بلوک کناریمان بودند که درِ ورودی و پارکینگشان با ما یکی بود و چون مقامشان از ما پایینتر بود باید نوکرمان میشدند و به ما مالیات میدادند. مشکل این بود که گلریزیها، مثل ما، گروه و رییس و از این چیزها نداشتند. برای همین، خودمان یکی از دخترهای چاقشان به اسم رژین را بهعنوان رییسشان انتخاب کرده بودیم و هر وقت بیکار میشدیم، کتکش میزدیم یا گلسر و وسایلش را برمیداشتیم توی پارکینگ دسترشته میکردیم.
اوایل کسی کاری به کارمان نداشت ولی بعد ازاینکه یکی از بچههای ساختمان را که «رییس» صدایم نکرده بود مجبورکردم تو باغچه سینهخیز برود، مامان گوشم را پیچاند و گفت «رییسبازی از امروز تعطیله امید... بهخدا قسم اگه یهبار دیگه یکی بیاد درِ خونه بگه بچهش رو کتک زدی خودت میدونی.» اینطوری شد که یک مدتی کمتر تو حیاط جمع شدیم و کارهای ناجور نکردیم تا اینکه قضیهی جنیفر پیش آمد.
مشخصات کتاب ببرهای زخمی حکیمیه
مشخصات | |
---|---|
شناسنامه کتاب | |
عنوان : | ببرهای زخمی حکیمیه |
ناشر : | نشر چشمه |
نویسنده : | حسام حیدری |
نوبت چاپ : | اول |
تاریخ انتشار : | 1396 |
نوع جلد و قطع : | شومیز - رقعی |
تعداد صفحات : | 126 |
شابک : | 9786002298706 |
وزن (گرم) : | 135 |
نوشتن نظر جدید
این محصولات قبلا توسط مشتریان خریداری شده اند شما قصد خرید ندارید؟
شاخهها
- رمان ، داستان کوتاه
- زبان اصلی
- شعر
- تاریخ،فلسفه،سیاست
- ادبیات،نقد ادبی،زبان شناسی
- قرآن،دین،دین پژوهی
- هنر،موسیقی،معماری،عکاسی
- سینما، تئاتر
- فرهنگ و واژه نامه
- روانشناسی،علوماجتماعی،تربیتی
- اقتصاد،مدیریت،حقوق
- کودک و نوجوان
- خانواده،سرگرمی،عمومی
- علمی، فنی، آموزشی
- پزشکی،بهداشت،ورزشی
- لوح فشرده (CD , DVD)
- نشریات
- نقشه،اطلس،جغرافی
- کتابهای 50 درصد تخفیف
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.