رستم و سهراب (نمايش‌نامه)

رستم و سهراب (نمايش‌نامه)

رستم و سهراب (نمايش‌نامه)

وضعیت: موجود
ناشر: آگه
قیمت:  
400,000ريال360,000ريال

نویسنده : مصطفي اسلاميه
 

نویسنده در این اثر برداشت خود از داستان رستم و سهراب در شاهنامه را به تصویر کشیده است. وی در مقدمه بر این نکته تأکید دارد که امکان دارد خوانش وی با برداشت شاهنامه‌پژوهان و اساتید شاهنامه متفاوت باشد، اما خوانشی است که نویسنده به آن دست یافته است. اسلامیه در مقدمه این اثر می‌نویسد: «شاید بخش‌هایی از آنچه گفته شد با نگرش شاهنامه‌پژوهان و شیوه‌های پیراستن آنان سازگار نباشد، اما برای برگردان داستان رستم و سهراب به زبان صحنه و آراستن این داستان به عناصر دراماتیک، که متن اصلی سرشار از آن است، من گزیری نداشتم مگر تکیه بر برداشت خود از آرمان والای فردوسی و روح و اندیشه حاکم بر کل شاهنامه.» نویسنده تلاش کرده است تا در این اثر، داستان معروف «رستم و سهراب» را با زبانی ساده روایت کند و در این میان، گریزی به اشعار فردوسی در شاهنامه هم می‌زند. علاوه بر این، نویسنده گاه برداشت خود از عمل شخصیت‌ها و گفت‌وگوی میان آنها را ارائه می‌دهد که همین امر سبب می‌شود تا مخاطب با فضای حاکم بر داستان بیشتر آشنا شود. اسلامیه در بخشی از اثر خود می‌نویسد: «روزی رستم « غمی بد دلش ساز نخجیر کرد.» از مرز گذشت، وارد خاک توران شد، گوری شکار و بریان کرد و بخورد و بخفت. سواران تورانی رخش را در دشت دیده به بند کردند. رستم بیدار که شد در جستجوی رخش به سوی سمنگان رفت. شاه سمنگان او را به سرایش مهمان کرد و وعده داد که رخش را می‌یابد. نیمه‌شب تهمینه دختر شاه سمنگان که وصف دلاوری‌های رستم را شنیده بود، خود را به خوابگاه رستم رساند و عشق خود را به او ابراز کرد و گفت آرزو دارد فرزندی از رستم داشته باشد. زمانی که رستم تهمینه را ترک می‌کرد، مهره‌ای به او داد تا در آینده موجب شناسایی فرزند رستم گردد. نه ماه بعد تهمینه پسری به دنیا آورد. «ورا نام تهمینه سهراب کرد.» سهراب همچون پدر موجودی استثنایی بود. در سه سالگی چوگان می‌آموزد؛ در پنج سالگی تیر و کمان و در ده سالگی کسی هماورد او نبود.زمانی که سهراب دانست پدرش رستم است، تصمیم گرفت به ایران رفته، کیکاووس را برکنار و رستم را به جای او بنشاند. سپس به توران تاخته و خود به جای افراسیاب بر تخت بنشیند. «چو رستم پدر باشد و من پسر، نباید به گیتی کسی تاجور» سهراب سپاهی فراهم کرد. افراسیاب چون شنید سهراب تازه جوان می‌خواهد به جنگ کیکاووس رود، سپاه بزرگی به سرکردگی هومان و بارمان همراه با هدایای بسیار نزد سهراب فرستاد و به دو سردار خود سفارش کرد تا مانع شناسایی پدر و پسر شوند و پس از آن که رستم به دست سهراب کشته شد، سهراب را نیز در خواب از پا درآورند. سهراب به ایران حمله می‌کند. نگهبان دژ سپید در ناحیة مرزی، هجیر، با سهراب می‌جنگد و اسیر می‌شود. سپس گردآفرید دختر دلیر ایرانی با سهراب می‌جنگد. پس از جنگی سخت، سهراب می‌فهمد او دختر است و دلباخته او می‌شود اما گردآفرید با حیله به داخل دژ می‌رود، همراه ساکنان آن جا، دژ را ترک و برای کیکاووس پیام می‌فرستندکه سپاه توران به سرکردگی تازه‌جوانی به ایران حمله و دژ سپید را گرفته‌است. ...

...سهراب زمانی که می‌فهمد فرزند رستم است، هیجان زده می‌شود و فکر می‌کند با بودن پدر و پسری چون او و رستم، «نباید به گیتی کسی تاجور» می‌خواهد با لشکرکشی به ایران کیکاووس را بر کنار و رستم را بر تخت بنشاند و سپس به توران تاخته، افراسیاب را سرنگون و خود بر تخت افراسیاب نشیند. ...»

 

مشخصات کتاب رستم و سهراب (نمايش‌نامه)

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : رستم و سهراب (نمايش‌نامه)
ناشر : نشر آگه
نویسنده : مصطفی اسلامیه
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1392
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 132
شابک : 9789643292782
وزن (گرم) : 170
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×