|
نام محصول: غم آخر
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : مرتضی حقیقت
احمد غلامی: اگر به داستان «غم آخر» نگاه تکنيکی نداشته باشيد، از خواندن آن لذت میبريد. مرتضی حقيقت، نويسندهی کتاب ـ که ۶۱ سال دارد ـ از گذشتهای مینويسد که برای نسل امروز قابل دسترس نيست. داستان در تهران و بروجرد قبل از انقلاب اتفاق میافتد. هنوز کوچهباغی وجود دارد و عاشقی که مجنون شود و شعرهای عاشقانهای برای معشوق بنويسد. اشتباه نکنيد، اين داستان از آن نوشتههای نوستالژيک آبکی نيست که همه چيزهای مربوط به گذشته را زيبا جلوه دهد و حسرت روزهای از دست رفته را بخورد. غم آخر پيوند گذشته با حال و حال با آينده است. راوی داستان که دکتر است با ديدن خانمی در مطبش به ياد عزيزه میافتد اما نمیگويم اين عزيزه کيست، چون داستان بینمک میشود. اما در همين ايام نامهای از پليس جنايی برلين به دست راوی می رسد:
«آقای دکتر راستی، بدين وسيله به اطلاع شما میرسانيم که يکی از همشهریهای شما به نام آقای فرهاد بيرجندی که از ۳ ماه قبل بازداشت است و در بيمارستان روانی زندان به سر میبرد، تنها يک بار نام شما را به زبان آورده...»
با اين نامه دکتر راستی به ياد خاطرههای دور و دراز گذشته با فرهاد میافتد. روزهايی که فرهاد عاشق رويا بود و او قاصد نامههای عاشقانه. اما دکتر راستی قاصد امينی نيست و نامههای عاشقانه را به نام خودش جا میزند و دل از رويا میبرد. رويايی که با او ازدواج میکند و هرگز عشقی برايش به ارمغان نمیآورد. انگار دکتر راستی، عاشق عشق فرهاد بوده نه خود رويا. فرهاد مجنون و در کوچه و خيابان بازيچهی بچهها میشود. جالب است که اين راز را (عشق فرهاد به رويا) دکتر راستی تا ۷۰ سالگی نيز به همسرش نگفته است. داستان «غم آخر» را میشود به چند تکه تقسيم کرد، بخش آغاز و پايانی آن بسيار لطيف، زيبا و دلنشين است و اثرگذاری خوبی دارد و به نظرم در بخش ميانی، داستان کمی افت میکند. به خوانندگانی که دغدغه قصهخوانی دارند، يعنی فقط داستان برايشان مهم است پيشنهاد میدهم، کتاب غم آخر را حتما بخوانند ولی به آنهايی که فرم و تکنيک و يا به معنای کلی ساختار قصهگويی برايشان اهميت دارد چنين پيشنهادی را نمیدهم.
منبع : روزنامهی شرق، ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
|
|