|
نام محصول: برگهای چای مرا نمیخرند
ناموجود
توضیحات محصول
نویسنده : رویا سیدرییسی
از ویژگیهای این رمان استفاده از کلمات و اصطلاحات مردمان خطهی سرسبز گیلان است که با فضاسازی و شخصیتپردازی مناسب خواننده را با خود همراه میسازد. در بخشی از داستان میخوانید: «پنجشنبه بوی بازار بوی شور بادامزمینی داشت. بادام نمکزدهی برشته از شهر آستانه به بازار هفتگی میآورند. کشور با پیرهن بالاتنه کوتاه سبز کاهویی که گلهای سفید و ریز مینا داشت و جوراب نایلون رنگ پا منتظر پهلوان بود. بهار بود و دیروز آسمان از صبح باریده بود، از آنها که ایرج میگفت از آسمان با آفتابه آب میریزند. کشور نگران جادهی اربوسرا به کلاچای بود. از تابستان گذشته که عروسی کردند، ایرج رئیس بهداری شده بود و چند ماهی میشد در کلاچای زندگی میکردند. مثل همهی پنجشنبهها کشور منتظر بود پهلوان از اربوسرا بیاید تا بروند حجره را باز کنند و به حسابوکتابهای باغ و کارگران برسند.»
|
|