نویسنده : ریچارد باخ

    ترجمه : داور آل‌محمد

    این کتاب داستان زندگی نویسنده است. ولی با زندگی نامه های عادی تفاوت بسیار دارد. باخ از طریق کودکی 9 ساله، که در واقع خود اوست، خاطرات تلخ و شیرین، شکست ها و موفقیت ها و احساست و تجربیات خود را بازگو میکند.
مسائل اجتماعی و فلسفی را طرح میکند و معتقد است نباید به شرایط موجود و محیط امن دل بست و از تغییر هراس داشت. بیشتر اوقات برای پیشرفت در زندگی ناچار باید بار سفر بست. شخص باید توانایی های خود را بشناسد و بر اساس آنها مسیر خود را انتخاب کند.
... خدایا به من شغل نده به من تفکر عطا کن و اجازه بده که شغلم را از طریق آن بدست آورم.
...فرق بین آنهایی که بر انتخاب خود مسلط هستند و آنهایی که قربانی محیط می باشند این است که قربانیان، ابزار قدرت را یاد نگرفته اند در حالیکه مسلط ها همیشه از آن ها استفاده می کنند... البته هرگز فراموش نکن که زندگی یک بازی است!