نویسنده : ریچل مید

    ترجمه : روژان بلوری

بزرگ و فراگير، از قصرهاي پيراسته‌ي آسفريد تا خاکِ طلا و جنگل‌هاي بکر آدوريا را دربر مي‌گيرد، دربار درخشان داستان آدلايد را روايت مي‌کند، کنتسي آسفريديايي که خود را به عنوان خدمتکارش جا مي‌زند تا از ازدواجي ترتيب‌ داده‌ شده فرار کرده و زندگي تازه‌اي را در آدوريا، دنياي جديد، آغاز کند اما براي اين کار بايد به دربار درخشان ملحق شود.

دربار درخشان که هم يک آموزشگاه و هم يک بازرگاني مخاطره‌آميز است، براي اين طراحي شده تا دخترهاي فقير را به بانواني از طبقه‌ي اعيان تبديل کند که به نظر برسد براي ازدواج با افرادي قوي و ثروتمند در دنياي جديد مقدّر شده‌اند. آدلايد به‌طور طبيعي در آموزش‌هايش از همه پيشي مي‌گيرد و حتي چند دوست هم پيدا مي‌کند: تمسين، رختشوي سابق تندمزاج و ميرا، پناهنده‌ي سيرمينيکايي زيبا. آدلايد موفق مي‌شود هويت واقعي‌اش را از همه به جز يک نفر مخفي نگه دارد: سدريک ثورنِ جالبِ توجه، پسر مالکِ ثروتمند دربار درخشان.

وقتي آدلايد پي مي‌برد سدريک هم رازِ خطرناک مختص به خودش را مخفي مي‌کند، با هم نقشه‌اي مي‌چينند تا نهايت استفاده را از نيرنگ آدلايد ببرند. ديري نمي‌گذرد که پيچيدگي‌هايي پديد مي‌آيند، نخست هنگام عبور از درياهاي خطرناک آسفريد به آدوريا و بعد وقتي آدلايد توجه فرمانداري قدرتمند را به خود جلب مي‌کند.

اما معلوم مي‌شود هيچ پيچيدگي به هولناکي جاذبه‌ي قوي نيست که بين آدلايد و سدريک مي‌جوشد. جاذبه‌اي که اگر بر طبق آن عمل شود، دربار درخشان را شوکه کرده و موجب مي‌شود هر دويشان به سرزمين‌هايي برهوت و به‌شدّت ناشناخته رانده شوند.