پایین ،گذر سقاخانه

پایین ،گذر سقاخانه

پایین ،گذر سقاخانه

وضعیت: موجود
ناشر: قطره
قیمت:  
750,000ريال675,000ريال

نویسنده : اکبر رادی

 

اکبر رادی در ۱۰ مهر ۱۳۱۸ در شهر رشت زاده شد. فرزند سوم بین شش برادر و خواهر بود. پدرش حسن و مادرش ام‌ّالبنین نام داشتند. چهار سالِ اول ابتدایی را در دبستان عنصری رشت گذراند. در سال ۱۳۲۹، به‌علت ورشکستگی پدر، که یک کارخانهٔ کوچک قندریزی داشت، به‌همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. دو کلاس آخر ابتدایی را در دبستان صائب تهران گذراند و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان فرانسوی رازی در سال ۱۳۳۸ به پایان رساند. وی در همین سال وارد دانشگاه تهران شد و به تحصیل در رشتهٔ علوم اجتماعی پرداخت. بعداز اخذ مدرک کارشناسی، تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را در همان دانشگاه آغاز کرد، اما پس از مدتی آن را نیمه‌کاره گذاشت و پس از طی دورهٔ تربیت معلم در سال ۱۳۴۱، به کارِ معلمی روی آورد. رادی شغل معلمی را از کلاس سوم دبستان مدرسهٔ بامشاد و سپس ششم دبستان مدرسهٔ شهرام در جنوب شهر تهران آغاز کرد و طی ۳۲ سال، به تدریس ادبیات در دبیرستان، ادبیات نمایشی انستیتو مربیان امور هنری، نمایش‌نامه نویسی مقطع کارشناسی دانشگاه تهران و نمایش‌نامه نویسی پیشرفتهٔ کارشناسی ارشد دانشگاه هنر تهران پرداخت. وی در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد. او در سال ۱۳۴۴ با یکی از هم‌درسانش به نام حمیده عنقا ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های آریا و آرش است.

رادی در پنجم دی‌ماهِ ۱۳۸۶ پس از یک عمر نوشتن بی وقفه درگذشت. او پیش از مرگ یادداشتی به بهرام بیضایی نوشته بود به نام «تو آن درخت روشنی» که در ویژه‌نامه‌ای دربارهٔ بیضایی در همان زمستان چاپ شد. روز مرگ رادی، که مصادف با تولّد بیضایی بود، بیضایی یادداشتی در سوگ نوشت و مرگ یار دیرینش را به بستگان و همسرش تسلیت گفت. در این یادداشت رادی را به «سرچشمه‌ای» مانند می‌کند و شکوهِ نوشته‌هایش را به «غرّش رودی . . . که از زیر سرانگشتان وی جاری بود»

 

بخشی از این کتاب : 

 

تو با اون‌همه وقار و اون يال و کوپالت واستاده بودي اون‌جا تسبيح‌تو مي‌زدي؛ اما هرگز سرتو بلند نکردي يه نظر جلوتو نگاه کني که آخه اين کيه که به دامِ تو افتاده داره بال بال مي‌زنه… تا به امروز، تا همين اسّاعه کسي جرئت نکرده بود بالاي حرف من حرفي بزنه. هيچکي نتونسته بود خلاف ميلِ من حرکتي بکنه‌. و... با خودم مي‌گفتم تو بي‌خود پهلوون شهر ما نشده‌ي، بي‌خود به خواب‌هاي من نمي‌آي، توي اون تالار آينه، کنار چشم? آبي... فقط دلم واسه طلعت مي‌سوزه که طفلي پاي دار قالي بايد قوز بياره و چشماش در انتظار بخت سفيد بشه.

مشخصات کتاب پایین ،گذر سقاخانه

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : پایین ،گذر سقاخانه
ناشر : نشر قطره
نویسنده : اکبر رادی
نوبت چاپ : 6
تاریخ انتشار : 1402
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 80
شابک : 9789643414139
وزن (گرم) : 100
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×