|
نام محصول: چرخههای افول اخلاق و اقتصاد
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : محسن رنانی ،رزیتا مؤیدفر
این کتاب با آغازى ساده و قابل فهم براى هر علاقهمند به مباحث اجتماعى و اقتصادى توسعه و با ارتقای گام به گام سطح تحلیل، چارچوبى نظرى براى تحلیل ابعادى از ناکامى فرآیند توسعه در ایران معاصر فراهم آورده است. گرچه نویسندگان کتاب اذعان کردهاند که این تازه آغاز راه است و رسیدن به یک دستگاه تحلیلى قدرتمند و فراگیر نیازمند گذر زمان و همت اندیشمندان فراوانى است، اما بیگمان گامی که آنها برداشتهاند میتواند سرآغاز روشنگریهای فراوان تحلیلی در باب ناکامیهای تاریخی ایران در شکل دهی یک فرآیند توسعه پایدار باشد. ورود بحث سرمایه اجتماعى به عرصه نظریهپردازى در مورد اقتصاد ایران و تحلیل رابطه اخلاق با اقتصاد یکى از عناصر کلیدى براى شناخت ناکامىهاى فرآیند توسعه در ایران به شمار مىرود. ورود اصطلاح «سرمایه اجتماعى» به ادبیات سیاسى - اجتماعى ایران پدیده مبارکى است. در واقع نگرانى نویسندگان از کاربرد نادرست این مفهوم که منجر به بىاعتبار شدن آن در بلندمدت مىشود، آنها را بر آن داشته تا مجموعه تاملات خود در این حوزه را در کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد» گرد آورند. نویسندگان کتاب به صراحت گفتهاند که شاید اگر مجال بیشترى مىبود کار بهترى قابل عرضه بود. اما ایران است و هزار و یک تحول ناخواسته در راه. از همین روی، نویسندگان تصمیم گرفتهاند تا دستاوردهای فکری را که تاکنون به آن دست یافتهاند در معرض نقد و نظر اصحاب اندیشه قرار دهند تا اگر توفیقى بود بعدها در تکمیل آن بکوشند. گرچه نویسندگان به صراحت گفتهاند این کتاب، نه یک کار جدید، که حلقهاى است کوچک از زنجیره بلندى از تلاشهاى اندیشگى که از گذشته دور تاکنون براى تبیین بهتر اقتصاد ایران انجام شده است؛ اما خواننده با خواندن همان بخشهای اولیه کتاب درمییابد در عرصه نظریه پردازی برای اقتصاد ایران کاری بزرگ انجام شده است.
نویسندگان در بخش دیگری از پیشگفتار کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد» چنین آوردهاند: «اگر به گذشته علم اقتصاد بازگردیم، از هنگام انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ تاکنون بیش از دو قرن است که اندیشه اقتصادى در تکاپوى نظریهپردازى است تا بتواند رفتارهاى اقتصادى اعضای جامعه را در چارچوبهاى منطقى و علمى، تحلیل و پیشبینى کند. اما پیچیدگى رفتارهاى انسانى در تمامى حوزهها و به طور خاص در حوزه اقتصاد، اندیشمندان را ناگزیر ساخت تا به تدریج و با ملاحظه شواهد ناقض و تجربههاى خلاف انتظارهاى نظرى، قیدهایى را بر نظریههاى خود اعمال کنند و از این طریق تحلیل رفتار اقتصادى انسانها را با محدودیتهاى حاکم بر دانستههاى بشرى سازگار سازند...
|
|