نویسنده : گلینگ یان

    ترجمه : مریم آقایی

داستاني كه از ديد دختري سيزده ساله، كه در جريان حمله ي ژاپني ها به نانكينگ دچار وحشت و اضطراب مي شود و به همراه دوستان ديگرش به كليسا پناه مي برد روايت مي شود. لحظات نا اميدي و تشويشي كه ترس از دست دادن نانكينگ به همراه مي آورد، عشقي كه در دل جنگ پاي مي گيرد، پيمان شكني و خطراتي كه دختران را تهديد مي كند و جنگ كه تمام پيش بيني ها را به بن بست مي رساند. داستاني سرشار از لحظات تكان دهنده و ناب كه با هنرمندي تمام به تصوير كشيده شده اند.

گزیده ای از کتاب :

وقتي دخترها گوش مي دادند، صورتشان رنگ باخت. حالا كه ممكن بود خشونت بر سر كسي فرود آمده باشد كه آن ها مي شناختند، ناگهان خيلي واقعي تر شده بود. از كاردامام متنفر بودند. با او دعوا كرده بودند. حالا به او به عنوان دختر جواني با ناعادلانه ترين سرنوشت فكر مي كردند. مثل سگ كوچكي از فاحشه خانه اي به فاحشه خانه ي ديگر فروخته شده بود. اگر انتخابي داشت مايل به اين كار بود؟ احتمالا نه. مردم هميشه مي گفتند فاحشه ها عاطفه ندارند، و با وجود اين كاردامام زندگي اش را به خطر انداخت تا سيم هاي پيپا را بياورد فقط براي اينكه بتواند آهنگ بهتري براي ونگ پوشنگ بنوازد.