نویسنده : مارگارت پیترسون هدیکس

    ترجمه : پروین جلوه‌نژاد

داستاني آمريكايي كه شخصيت هايش يعني يونا و كاترين سعي در بازسازي تاريخ دارند، آن ها با تلاش ها و فعاليت هايي كه مي‌كنند قصد دارند ويرجينيا را به جايگاه اصلي اش بازگردانند، پاسخي براي پرسش هاي گوناگونشان بيابند و سر از كار تاريخ در بياورند. البته در حين ماموريتشان براي بازسازي تاريخ مرتكب اشتباهاتي مي‌شوند كه كار آن ها را دشوار تر مي‌سازد و گاه آنها را از مسير اصلي منحرف مي‌گرداند. داستاني جالب كه خواننده را غرق در حوادث شگفت انگيز خود مي‌گرداند.

گزیده ای از کتاب :

آندريا سرش را براي هردو تكان داد و به حرفش ادامه داد:«‌شما گوش كنين من مي دونم مي خواين چي بگين. مي دونم به نظرتون نقشه و استراتژيتون مهمه و خيلي خيلي مهمه كه به مردي كه به من دروغ گفت، كلك بزنين و زمان را مانند گوهري بي عيب و گرانبها حفظ كنيد. اما اين طور نيست. مهم نيست. هيچ كدام از آن ها مهم نيستند. زندگي مثل بازي نيست. اگر تو كساني را كه از همه بيشتر دوست داري، از دست بدي؛ اگه همه چي را از دست بدي، حال منو مي فهمي.»