نویسنده : میلان کوندرا

    ترجمه : فروغ پوریاوری

 رمان «خنده و فراموشی» که بین سال‌های 1976 و 1978 نوشته شده، از هفت قسمت تشکیل شده است که داستان‌های کوتاه تقریباً مستقلی هستند. با این وجود مجموعه‌ی این قطعات، کلیتی را می‌سازند که تأثیری همانند یک رمانی پیوسته دارد. کتاب پر از ماجراهای سیاسی، وقایع تاریخی، خاطرات شخصی و... است. اولین داستان، ماجرای یک فعال سیاسی ضد کمونیسم در چک اسلواکی است. درحالی که میرک، شخصیت محوری داستان، می‌کوشد همسرش ژه‌نا را فراموش کند، مشکلاتی سیاسی برایش به وجود می‌آید... در کشاکش داستان‌های کوندرا، خواننده با وقایع تاریخی چک نیز آشنا می‌شود. هنر کوندرا این است که نظرات خود را بر حاشیه‌ی کتابش می‌نویسد، حاشیه‌هایی که گاه از متن پر رنگ‌ترند. در پشت جلد کتاب چنین می‌خوانیم: «سال 1971 است و میرک می‌گوید که ستیز با قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است. می‌گوید آنچه را دوستانش بی‌احتیاطی می‌نامند چنین توجیه کند: ثبت دقیق خاطرات روزانه، نگه داشتن تمام مکاتبات و یادداشت‌برداری از جلساتی که در آن‌ها درباره شرایط موجود و مقصد آینده بحث می‌شود. به آن‌ها می‌گوید، هیچ یک از اعمال ما سرپیچی از قانون اساسی نیست. سعی در پنهان کاری، احساس گناه، آغاز پایان است.»