نویسنده : سارا دسن

   ترجمه : محمدرضا قاسمی

اثر پرفروش حاضر برندۀ جایزۀ کتاب کارولینای جنوبی 2007 و نامزد جایزۀ لینکلن و میسوری گیت وی 2006 است. رمان پیش رو روایتگر دنیای دختر جوانی به نام میسی است که در کار و رابطۀ احساسی دچار مشکل می شود و تابستان پیش رویش آن طور که می خواهد پیش نمی رود! اما استخدام در شغلی دیگر و آشنایی با دوستان جدید و وس دنیای او را تغییر می دهد و باعث می شود تکه های زندگی اش را بار دیگر در کنار هم بچیند.

گزیده ای از کتاب :

وس در میانۀ سالن ورودی ایستاده بود و داشت اطراف را دنبال من می گشت. وقتی در نهایت مرا پیدا کرد و دید که با کریستی هستم، با لب زنی اشاره کرد که سریع برمی گردد. سپس، از کنار دسته ای تشویق کننده رد و ناپدید شد که با نگاه های حسرت بارشان رفتنش را تماشا کردند. نه اینکه توانسته باشم روی این موضوع تمرکز کنم، چون کریستی داشت دستم را با فشار می شکست.

با پیچ و تاب، خودم را از چنگالش خلاص کردم و گفتم: «می شه بس کنی؟ فکر کنم دستم رگ به رگ شد.»

حتی به این حرفم هم توجهی نکرد و با برآشفتگی گفت: «باورم نمی شه که تو و وس با هم قرار گذاشتین و تو حتی یه کلمه هم به من نگفتی. این چه چیزی رو دربارۀ دوستی مون نشون می ده؟ پس، اعتماد کجا رفته، میسی؟»

حس کردم کسی سقلمه ای به سمت دیگرم زد و سرم را چرخاندم و مانیکا را دیدم. یک بطری آب در دستش بود و با حالت چهرۀ خسته، به جمعیت در اتاق پذیرایی نگاه کرد.

کریستی به او گفت: «دیدی کی با میسی اومده؟»

مانیکا گفت: «اوهوووم.»

آرنجم را مالیدم و گفتم: «من باهاش نیستم. وس باید یه چیزی رو به دوستش می رسوند. منم اونجا بودم تا به برت کمک کنم برای قرار آرماگدون حاضر بشه و اون…»