(لبه تاریکی)

نویسنده : اریک امبلر 

   ترجمه : زهرا حسینیان

رماني هيجان انگيز و جنايي، داستاني كه مدت ها در هاله اي از ابهام نگهتان مي دارد و حس تعليق را به شما القا مي كند. مجموعه اي كه با اشتياق دنبال خواهيد كرد و هر لحظه بر جذابيت آن بيشتر پي مي بريد. متني كه توسط مترجمي حرفه اي به زبان فارسي برگردانده شده و توقع خواننده خوش سليقه را برآورده خواهد ساخت. به همراه درآمدي بر جامعه شناسي ادبيات پليسي كه توسط مشيت علايي فراهم آمده است.

گزیده ای از کتاب :

لاتمير دوباره نگاهي به اعترافات ادريس انداخت و با دقت بسيار آن ها را وارسي كرد. در گفته هايش طنيني حقيقي نهفته بود. هيچ شكي در آن نبود. احساسي ضمني در مورد آن وجود داشت. ادريس سياه پوست ظاهرا مرد ابلهي بوده است. آيا جزئيات مربوط به اتاق شولم را خودش خلق كرده است؟ فرد گناهكار مسلما از آن تصوير متفاوتي ترسيم مي كند. پس به خاطر ترسش بوده كه ديمتريوس قصد كشتن او را داشته است. اگر او خود مرتكب قتل شده بود در مورد آن تصوري نداشت. كلنل حقي مي گفت كه اين داستاني بوده كه او براي حفظ جان خود ابداع كرده. ترس حتي كندترين ذهن ها را نيز تحريك مي كند. اما آيا آن ها را به آن صورت برانگيخته است؟ آشكار است كه مقامات به درستي آن اعتراف ها دقت نكرده اند. تحقيقات و بازرسي هايشان از روي بي ميلي شديد تهيه شده اند و در عين حال تصور مي رود كه بيشتر تمايل داشته اند داستان سياه پوست را تصديق كنند.