نویسنده : جودی پیکولت

   ترجمه : محسن جاذب

رماني تامل برانگيز و الهام بخش درباره ي پرستار حمل و زايمان سياه پوستي به نام روث كه تنها به خاطر هويتش از جانب پدري سفيد پوست مورد بي احترامي قرار مي گيرد. قتل برادر بزرگتر مرد توسط يك سياه پوست در گذشته، دليلي بر نفرت مرد از اين نژاد شده است. روث كه اجازه مراقبت از فرزند اين پدر را ندارد به طور ناگهاني متوجه عدم تنفس او مي شود و پس از كمي مكث، برخلاف قانون وضع شده عمل احيا را شروع مي كند. عملي كه موثر واقع نمي شود و جان بچه از دست مي رود. پرستار كه به احتمال قصور در انجام وظيفه متهم شده و توسط دولت مقصر مرگ نوزاد شناخته شده است، براي دفاع از خود، با وكيل مدافع سفيدپوستي به نام كندي آشنا مي شود. آشنايي كه باعث تغييرات بسياري در شخصيت روث، كندي و پدر نوزاد مي گردد.

گزیده ای از کتاب :

وقتي در مدرسه دالتون درس مي خواندم، در غذاخوري ميزي بود كه همه بچه هاي سياه پوست پشت آن مي نشستند، غير از من. يك بار، يكي از دانشجويان بورسيه كه رنگين پوست بود، دعوت كرد تا با آنان غذا بخورم. از او تشكر كردم و نپذيرفتم چون در آن وقت ناهار مي خواستم به يكي از دوستان سفيدپوستم مثلثات ياد بدهم. اين، البته دليل واقعي نبود. دليل واقعي ام اين بود كه آن ميز محل تجمع سياه پوستان دوستان سفيد پوست مرا مي رنجاند، زيرا حتي اگر با من پشت آن ميز سياه پوستان مي نشستند، آنقدر ها با روي باز از آن ها استقبال نمي شد بلكه بيشتر، تحمل مي شدند. در جهان براي آن ها هميشه جا وجود داشت، الا پشت اين ميز و اين ميز هم البته بد اذيتشان مي كرد.