نویسنده : ژولین ساندرل
ترجمه : پارسا حاجیحسینی
این کتاب روایتگر داستان مادري به نام تلما است كه پس از به كما رفتن پسر نوجوانش، لويي، براثر تصادف با يك كاميون روزهاي سختي را پشت سر مي گذارد تا اينكه دفترچه ي شگفتي هاي او را پيدا مي كند؛ دفترچه اي پر از كارهاي موردعلاقه ي لويي كه آرزوي انجام دادنشان را دارد. “شايد با برآورده شدن اين آرزوها پسرش دوباره برگردد”؛ فكري كه اميد را به زندگي تلما برمي گرداند.
رماني پراحساس و خواندني كه ارزش لحظه هاي ناب بودن با آدم هاي خوب زندگي را به تصوير مي كشد.
“قدر آدماي خوب زندگيتو بدون قبل از اينكه از دستشون بدي.”
گزیده ای از کتاب :
نويسنده ي اين كلمات، پسرم بود، دست خط توهم توهم و بدش رو شناختم. بهم توضيح داده بودن كه اين، ويژگي بعضي از بچه هاييه كه زودتر رشد مي كنن: چون مغز زودتر از دست عمل مي كنه، اگه نخواهيم بگيم بي دقت، دست خطشون اغلب كم دقت هست. صفحه رو ورق زدم، شروع به خوندن كردم و نفسم رو تو سينه حبس كردم.
دفترچه ي عزيز و باارزش شگفتي هاي من،
ليست تمام چيزهايي را كه دوست دارم قبل از مردن تجربه كنم با تو در ميان مي گذارم: شگفتي هاي من. چيزي شبيه ليستي از روياهايم است، فقط اين كه واقعا اين طور نيست، چون فقط چيزهايي را نوشته ام كه به نظرم قابل انجام دادن نيستند.
اين يك ليست باز است. به مرور آن را كامل ميكنم، وقتي كه به چيزي، به كسي، به يك چيز باحال و يا به يك چيز عميق فكر كنم. از آن جايي كه فكر نمي كنم زود بميرم تو را خيلي ضخيم انتخاب كرده ام عزيزم، دفترچه ي شگفتي هاي عزيزم. اين ايزا بود كه اين فكر را به سرم انداخت. او هم در ليست هست؛))
شگفتي هاي كوچكم، خوب بخوابيد!