نویسنده : راشل آرون

   ترجمه : سهیلا سهرابی

بعد از فراري معجزه‌آسا از دسيسه‌هاي مادر وحشتناکش، دو پيشگوي همه‌چيزدان و خواهر برادرهاي بي‌رحم بيشمارش، جوليوس اصلا دلش نمي‌خواهد با اژدهاي ديگري روبرو شود. اما متاسفانه در دنيا فقط يک چيز خطرناک‌تر از يک هارت‌استرايکر به درد نخور بودن وجود دارد: اين که هارت‌استرايکري به درد بخور باشد. حالا هم که سر و کارش با سه خواهر افتاده، تبديل به مهره‌اي کليدي در قمار بتزدا هارت‌استرايکر براي رساندن خانواده‌اش به اوج موفقيت شده است.
خودداري از بازي کردن نقشي در برنامه‌هاي مادر به معناي مرگ است، ولي ماجرا حتي پيچيده‌تر از چيزي‌ست که بتزدا خبر دارد. بعد از اين که استلا با کينه‌ي فراوان برمي‌گردد، آينده‌ي هارت‌استرايکر شروع به ناپديد شدن مي‌کند و شکارچي آلگونکوئين در يک قدمي به چنگ آوردن جوليوس قرار مي‌گيرد، معلوم مي‌شود مخمصه‌اي که خانواده تويش افتاده حتي از توان مديريت يک پيشگو هم فراتر است. اما وقتي قوي‌ترين اعضاي خانواده يکي يکي از دور خارج مي‌شوند، دفاع از خانواده‌اي که هرگز براي او احترامي قائل نشده بر عهده‌ي جوليوس قرار مي‌گيرد تا ثابت کند که گاهي، بدترين اژدهاي دنيا هم مي‌تواند بهترين متحد ممکن باشد.