نویسنده : محمدحسین نوری‌زاد

داستاني با بياني نو و متفاوت و محتوايي طنز گونه براي روايت ناملايمات است. قصه از خانه‌ي جواني شاعر مسلك آغاز مي شود كه پس از مشاهده‌ي مجادله مادر و پدرش بر سر غول بزرگ اعتياد تصميم مي‌گيرد متن زندگي خود را در اين وادي رها كند و به دنبال زندگي بهتري خانه را ترك كند تا شايد آينده اي زيبا را نظاره كند. نويسنده تفكرات و حالات ذهني را قدرتمندانه به تصوير مي كشد، فضا را هنرمندانه ترسيم مي كند و با ذهن شما بازي خواهد كرد. بازي‌اي كه شما را غرق در لذتي توام با تفكر مي كند.

گزیده ای از کتاب :

محمد كه با خودش تنهاست، دست در جيبش نمي كند، چون مي داند كه در آن جا پولي پيدا نمي شود. اما دلش مي خواست كه مي توانست اين كار را بكند و يكي از همين پيكان ها را،  پيش از آن كه مسافري پيدا شود، در بست كرايه كند تا او را در پيچ و خم هاي پشت كوه هاي شميران،‌در جاده هاي مارپيچ لشكرك، اطراف باغ هاي گيلاس و آلبالو و ريواس ميگون و شمشك بچرخاند و سپيده ي صبح يا صبح فردا او را بازگرداند. فردايي كه همه چيز سر و سامان مي گرفت.