نویسنده : جبران خلیل‌جبران

   ترجمه : رضا محمودی‌فقیهی

این کتاب دربردارنده مجموعه ای از نامه های عاشقانه میان نویسنده و شاعر لبنانی و معشوقه اش ماری هکسل است که الهام بخشی برای نوشتن کتاب پیامبر به قلم این مرد شد. ماری هکسل تاثیر والایی بر نویسندگی جبران خلیل جبران نهاد و معشوقه ای مادام العمر برای او بود. اثرحاضر سرشار از جملات ناب و خواندنی است که میان دو عاشق مبادله می شود و عرفان و عشق را یک جا به نمایش می گذارد.

گزیده ای از کتاب :

اما، ماری، مردم خیلی کم مایه هستند؛ روح آنها کم مایه است و همین طور سخنانشان. زندگی بزرگ است و انسان کوچک. و بین زندگی و انسان یک دنیا فاصله هست. نمی توان این فاصله را بدون پیچ و خم دادن به روح و پیچ و تاب خوردن پر کرد. آیا بند باز بودن برای هنرمند نیز سودمند است؟

شخصا فکر می کنم که فقط می توانم با دو حلقه ی دو سر این زنجیره ی انسانی، یعنی انسان بدوی و انسان کاملا متمدن کنار بیایم. انسان بدوی، همیشه ابتدایی است و انسان کاملا متمدن همیشه حساس. اما اینجا، در نیویورک من فقط با انسان معمولی، تحصیل کرده، مودب و اخلاق مند برخورد دارم. و او خیلی کم مایه است. او در هوا، میان بهشت و جهنم آویزان است- اما از اینکه همیشه به تو لبخند می زد، چنین برمی آید که از وضعیت خود راضی است!

دیشب تو را در خواب دیدم؛ با یک مرد بلند قامت می رقصیدی و می خندیدی.

نمی خواهی عکسی از خودت برایم بفرستی؟