نویسنده : ژوزه ساراماگو

   ترجمه : کیومرث پارسای

رماني آميخته از خيال و واقعيت كه در خلال روايت داستان عاشقانه و پرهيجان بالتازار و بلموندا، سلطنت و مذهب را در قرن هجدهم كشور پرتغال به تصوير مي كشد.

بالتازار و بلموندا در دوران پادشاهي دون ژان پنجم بي عرضه و عياش و در شرايطي كه فقر، بيماري طاعون و جنگ هاي عقيدتي كشور را فراگرفته است، پابه پاي هم عاشقي مي كنند، آن دو از طرفي ديگر با همراه شدن با شخصيتي تاريخي به نام، پدر بارتولومو لورنچو، كه تحت تعقيب دستگاه تقتيش عقايد قرار دارد، مخفيانه بر روي يك ماشين پرنده كار مي كنند تا بتوانند به عنوان اولين انسان ها پرواز را تجربه كنند.

گزیده ای از کتاب :

براي اينكه ما بتوانيم در فضا پرواز كنيم، از نيرو خورشيد كمك مي گيريم. كهربا، آهنربا و اراده ها هم كه البته اين آخري از همه مهمتر است، در اين راه به ما كمك مي كنند. بدون استفاده از اين چيزها، زمين به ما اجازه پرواز كردن نخواهد داد. حالا، بلموندا اگر مي خواهي اراده جمع كني، به مراسم مذهبي كورپوس برو. در ميان چنان جمعيت زيادي، بدون ترديد اراده هاي فراواني آزاد مي شود، چون در چنين مراسمي، روح و بدن به اندازه اي ضعيف مي شوند كه نمي توانند بر اراده ها تسلط داشته باشند، ولي چنين اتفاقي در مراسم روز مجازات و يا حتي در ميدان گاوبازي رخ نمي دهد، زيرا در آنجا شور و هيجان خاصي وجود دارد كه راه ابرهاي پرپشت را بيشتر از هميشه مي بندد.