|
توضیحات محصول
نویسنده : حبیبه هاشمی سیاوشانی
کاغذی گذاشت روی میز جلوی من،نگاهم افتاد روی خطوط اول همه شان کج و کوله بودند وقتی خوب خیره نگاهش کردم فهمیدم که چه نوشته بین خط هایش،رضایت نامه ای بود که باید امضایش میکردم رضایت نامه ای که نشان می داد من راضی ام به تقسیم شدن شوهرم.ارمیا حتی نفس نمیکشید.نمی دانم شاید از شرمش بود!چکار باید میکردم؟
|
|