|
نام محصول: برای بهی ...
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : مژگان مظفری
زن سي و سه ساله اي به نام دلسا پس از گذشت سال ها و ديدار دوباره با قاتل پدرش، ياد گذشته هاي دور و خاطرات دلچسبي كه با معشوقش، حامين، داشت، مي افتد. او كه به همراه دوستش زي زي به خانه ي مادربزرگ مرجان در لواسان دعوت شده، پس از رفتن به آنجا، پيام هايي از يك ناشناس دريافت مي كند. متن پيام ها نشان از اين دارد كه يك نفر آن ها را زير نظر گرفته است…
گزیده ای از کتاب :
نبايد گريه مي كردم چون چشم هام سرخ مي شد. چند نفس عميق كشيدم و چند مشت آب خنك پاشيدم به صورتم، چهره ي حامين جلو نظرم بود و حرف هاي مادربزرگ توي سرم بود، انگار هر كلمه را با ميخ و چكش فرو مي كردند توي سرم، بايد حسم كمتر مي شد ولي بيشتر دوسش داشتم. ديگر محال بود خاله با پدرجون و ماماني قبول كنند با اين موقعيت مرا به حامين بدهند، مخصوصا بابام. چه قدر حامين را دور مي ديدم از خودم!
|
|