نویسنده : هارلن کابن

   ترجمه : بهزاد رحمتی

"آخرین شانس" اثری است مهیج و نفس گیر از "هارلن کوبن" که لحظه ای از غافلگیر کردن خواننده دست برنخواهد داشت. "هارلن کوبن" داستان "آخرین شانس" را آن چنان پر سر و صدا آغاز کرده که بستن کتاب تقریبا غیرممکن بوده و خواننده چاره ای جز دنبال کردن ادامه ی داستان نخواهد داشت.
دکتر "مارک سیدمن" چشمانش را باز می کند و خود را در بیمارستان بستری می بیند. او دو بار هدف شلیک یک مهاجم ناشناس قرار گرفته و اکنون در حال بهبودی از یک عمل جراحی است که برای برداشتن گلوله ای از سینه اش انجام گرفته؛ گلوله ای که هنگام حمله به خانه شان، در سینه ی او کاشته شد. او به سرعت در می یابد که همسرش نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان خود را از دست داده است و دختر نوزادش نیز ربوده شده است. تمام فکر و ذکر"سیدمن"، دختر ربوده شده ی اوست اما پلیس که وی را به شلیک به همسر خود متهم کرده، مانع جستجوی او برای یافتن دخترش می شود. با این حال "سیدمن" فقط به یافتن دخترش اهمیت می دهد و با کمک شریک تجاری و بهترین دوستش که وکیل است از بیمارستان فرار می کند.
"سیدمن" یادداشتی را دریافت می کند که در ازای تحویل دخترش از او باج می خواهند؛ دو میلیون دلار مبلغی است که پدرزنش برای تأمین تقاضای باج در اختیار او می گذارد ، اما مبادله اشتباه پیش رفته و او مجبور می شود بدون دخترش مکان را ترک کند.
"هارلن کوبن" به سرعت شروع به کاشت چندین علامت سوال در قلب داستان "آخرین شانس" می کند که چرایی، چگونگی و هویت قاتلین و آدم ربایان را مورد پرسش قرار می دهد اما نمی توان فهمید که چه کسی این کار را انجام داده است تا اینکه نویسنده در پایان همه چیز را فاش کند.