(داستان پیدایش کتاب‌فروشی 24 ساعته‌ی پنامبرا)

نویسنده : رابین اسلوان

   ترجمه : سعید کلاتی

“كتابفروشي 24 ساعته آقاي پنامبرا” اولين رمان اسلوان و يكي از پر فروش ترين ها در سال 2012 است كه به دليل استقبال بي نظير، نويسنده اش را وادار به نگارش مقدمه اي بر داستان اين كتاب خواندني كرده است. روايتي بي نظير از دوران جواني آقاي پنامبرا.

گزیده ای از کتاب :

مو زير لب مي گويد: «ويليام گري. خوب. به هرحال جالبه.»

پنامبرا دستپاچه مي پرسد: «اسمشو قبلا شنيديد؟»

مو مي گويد: « من اين اسمو مي شناسم.» چهار كلمه ي ساده، اما همين چهار كلمه موجي از هيجان و رعشه به اندام پنامبرا مي اندازد. مو ادامه مي دهد: «بهت مي گم چطوري…» بعد رو به كارمندش مي كند و مي گويد: «با دقت گوش كن ببين چي مي گم، آقاي كورينا. اين مي تونه براي تو هم جالب باشه.»

فروشگاه آرام تر شده است؛ زن راديو به دست فروشگاه را ترك كرده است. مو انگشتانش را در هم فرو مي كند و چانه اش را مي گذارد روي آن ها.

«براي شروع، آقاي پنامبرا تقريبا نصف راه رو درست اومدي.»

پنامبرا با شنيدن اين حرف، يك ابرويش را بالا مي اندازد و مي گويد: «دقيقا كدوم نصفه رو؟»

مو ساكت است. بعد به حرف مي آيد: «ويليام گري اسم يه آدم نبود. اسم يه كشتي بود.»