پارادوکس

پارادوکس

پارادوکس

وضعیت: موجود
ناشر: خوب
قیمت:  
890,000ريال801,000ريال

نویسنده : کاترین کولتر

   ترجمه : حسین یعقوبی

 

این کتاب هجدهمین جلد از مجموعه کتاب های پرفروش تریلرهای اف بی آی است که شخصیت های اصلی آن زن و شوهری عضو اف بی آی هستند و با پرونده های گوناگون که گاه بعدی ماوراءالطبیعی دارند دست و پنجه نرم می کنند.

رئیس پلیس شهر ویلیکات در صبح جمعه یکی از آخرین روزهای ماه ژوئیه شاهد یک جنایت در دریاچه می شود، او در حالی که مشغول تماشای دریاچه از پنجره خانه اش است، قایقی را با دو سرنشین مشاهده می کند، هوا مه گرفته است و تشخیص، سن، جنسیت و کاری که سرنشینان قایق در حال انجام آنند چندان ساده نیست، در همین حال است که ناگهان یکی از سرنشینان با ضربه های دست و پارو دیگری را از پای در میاورد و به داخل دریاچه پرتاب می کند؛ تای که شاهد این صحنه است کاری از دستش برنمی آید جز اینکه خبر را به دیگران ابلاغ کند تا شاید بتوانند قاتل و مقتول را پیدا کنند. در نتیجه همین جست و جوها آن ها متوجه می شوند یکی از قایق های اجاره شده بلیک که قرار بوده پیش از شش صبح بازگردانده شود هنوز برنگشته و سرنشین آن جوانی است از ماموران اف بی آی، اگر او یکی از سرنشینان قایق پنهان شده در مه باشد یا قاتل است و یا مقتول البته این فرضیه زمانی درست است که قایق اجاره ای بلیک با قایقی که تای آن را دیده بوده یکسان باشد.

گزیده ای از کتاب :


از پنجره بیرون را نگاه کرد، دریاچه مه گرفته میسی شباهتی به دریاچه آرام و بی موجی که دیده بود نداشت. دریاچه خشمگین و مواج بود. موج های ناآرامش در هم می پیچیدند و صدای رعب آوری از آن ها برمی خاست. ساویچ می دانست که زیر آن امواج چیزی ترسناک و مرگبار نهفته است. بعد قایقی را دید که از دل مه بیرون آمد، سوار بر امواج خروشان. سرنشین قایق مردی بود که لبخند زشتی بر لب داشت. قایقش پارویی نبود. اصلا احتیاجی به پارو نداشت، چون امواج آن را به حرکت وامی داشتند. قایق به اسکله رسید و مرد از آن پیاده شد. سرش را بالا گرفت و به ساویچ نگاهی کرد. خنده ای شیطانی کرد و مشتش را تکان داد و چیزی را فریاد زد. ساویچ متوجه کلماتی که او ادا کرد نشد. مرد همچنان به او خیره شده بود. هنوز آن نیشخند ناشی از جنون بر چهره اش بود، نیشخندی که ساویچ را ترساند. ساویچ سرمای گزنده ای را حس کرد. اشباح سیاهی از اطراف اتاق به سویش می آمدند و احاطه اش کرده بودند. می خواست فرار کند اما قدرت حرکت نداشت. انگشت های استخوانی از آن اشباح خارج و به سویش دراز شد. استخوان هایی مثل برف سفید، درست مثل همان استخوان هایی که از اعماق دریاچه میسی بیرون کشیده بودند. بعد صدای خنده بلند دختری را شنید؛ خنده ای شوم و پلید و هولناک. انگشتان اسکلتی دور گلویش حلقه زد و شروع به فشردن گلویش کرد. فشار لحظه به لحظه بیشتر می شد و نمی توانست از خودش دفاع کند. صدای دختری از دور در گوشش زنگ می زد. بکشش! بکشش!

مشخصات کتاب پارادوکس

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : پارادوکس
ناشر : نشر خوب
نویسنده : کاترین کولتر
مترجم : حسین یعقوبی
نوبت چاپ : دوم
تاریخ انتشار : 1400
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 416
شابک : 9786226513852
وزن (گرم) : 384
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×