خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت
نویسنده : شرمن الکسی
ترجمه : رضی هیرمندی
خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت نوشتهی شرمن الکسی است.
شرمن جوزف الکسی جونیور (۱۹۶۶) معروف به شرمن الکسی، نویسنده، شاعر، فیلمساز و فیلمنامهنویس معاصر آمریکایی است.
او از سرخپوستهای اسْپوکِین یا اسپوکَن ـ دومین شهر بزرگ ایالت واشنگتن ـ است.
کتاب با توضیحات آرنولد، شخصیت اصلی داستان درباره خودش آغاز میشود: در زمان تولد مقدارِ قابلتوجهی مایع مغزی نخاعی در جمجمهاش جمع شده و نتیجه این اتفاق، بیقوارگی سر و نسبت آن در قایسه با کل بدنش است. علاوه بر این ایراد ظاهری، آرنولد چشمش ضعیف است، 42 تا دندان دارد نه 32 تا، به غایت لاغر است، سرش و دستانش و پاهایش بی تناسب با اندازه بدنش بزرگ شده اند و گهگاه تشنج میکند، زبانش میگیرد و از همه بدتر، مدام یکی از پاهایش به دیگر گیر میکند و آرنولد نقش زمین میشود. البته بلافاصله بعد از تولد، پزشکان آرنولد را جراحی کردند و بخشی از آن مایع اضافی را خارج کردند، اما به هر حال این اتفاق، زندگی و سرنوشت آرنولد را برای همیشه متاثر کرده بود.
بقیه ساکنان قرارگاهی که آرنولد در آن زندگی و تحصیل میکند، همگی مثل خودش سرخپوستند. اما آرنولد معتقد است کلهاش به تنهایی از کله تمام سرخپوستهای دیگر روی هم، بزرگتر است. اغلب ساکنان آن قرارگاه که نامش اسپوکین است، آزارش میدهند، مسخرهاش میکنند و او را از خود نمیدانند. خانواده آرنولد – مثل بیشتر سرخپوستها – به قدری فقیرند که وقتی سگ عزیز گرامی آرنولد پیر میشود و بیمار، پدرش به جای اینکع اسکار زبانبسته را پیش دامپزشک ببرد، یک گلوله توی سرش خالی میکند. آرنولد حاضر است قسم بخورد که اسکار در دقایقی پیش از مرگ تحمیلیاش، فهمیده اوضاع از چه قرار است و حسابی بیقرار میکرده است. آرنولد تمام این چیزها را با کارتونها و کاریکاتورهایش برای خودش ثبت کرده است. او حتی کاریکاتوری دارد درباره اینکه اگر پدر و مادرش فرصت دستیابی به آرزوها و رویاهایشان را مییافتند، چه زندگیای برای خودشان دست و پا میکردند.
زندگی آرنولد در آن قرارگاه دلگیر و با وجود تمام آن بچههای آزاردهنده بیرحم، تنها با حضور رفیق شفیقش، راودی است که کمی رنگ و بو به خود میگیرد. آرنولد او را سرسختترین بچه تمام قرارگاه میداند و در دل، راضی است که با وجود تمام بدشانسیهایی که از لحظه تولد آورده، حداقل راودی را در کنار خود دارد. پدر راودی، مدام او و مادرش را میآزرد و کتک میزند به همین دلیل است که راودی همیشه کلی کبودی روی دست و سر و صورتش دارد. با وجود زندگی سخت و شرایط دردآور زندگی، راودی بداخلاق، با دوستش آرنولد صادق است و به او بسیار اهمیت میدهد.
آرنولد اسپیریت ملقب به جونیور، اصلیترین شخصیت کتاب هیجانانگیز و فراموشناشدنی شرمان الکسی، یعنی خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پارهوقت است. جونیور از همان نخستین سطور کتاب، با سادگی خیرهکننده و صداقتی هولناک خواننده را با خود همراه و با کاریکاتورهایش، او را به فضای ذهن خود نزدیک میکند. شرمان الکسی که خود سرخپوست است، در این کتاب به دورنمایههایی از قبیل نژادپرستی و تبعیض، فقر، قبیله و پیروی از سنن میپزدارد. این کتاب، بازخوانی تمام آنچه است که از اولین حضوز سفیدپوستان در قاره آمریکا بر سرخپوستان گذشته آن هم در زمینهای مدرن و آشنا برای خوانندگان. فقر و فاقه یکی از اولین علائم قبیلههای بازمانده سرخپوستان آمریکاست.
آرنولد در اولین روز دبیرستان این فقر را بیش از پیش احساس میکند. آن هم درست وقتی که معلمش، آقای پی، کتابهای درسیشان را میان دانشآموزان توزیع میکرد و سهم آرنولد، دقیقاً همان کتابی بود که 30 سال پیش، مادرش با آنها درس میخوانده است. آرنولد، سرخورده و خشمگین از این اتفاق، کتاب را درست به سوی آقای پی پرتاب میکند و آرزوها و آیندهاش را از دسترفته میبیند. در بخشی دیگر از کتاب، میخوانیم که آرنولد به مدرسهای منتقل میشود که تمام دانشآموزانش از سفیدپوستان مرفه آن اطرافند و آرنولد ما هم تنها انسان سرخپوست آن مدرسه است. او در این باره میگوید: «روزهای اول میترسیدم که آن هیولاهای سفیدپوست مرا بکشند. و وقتی میگویم «کشتن» اصلا منظورم استعاره از ادیت و آزار نیست؛ من نگران بودم که به معنای دقیق کلمه، کلکم را در آن مدرسه بکنند» که خب البته این اتفاق نمیافتد.
راوی چهاردهساله همراه با پدر و مادر، خواهر و مادربزرگش زندگی میکند و مانند بسیاری از خانوادههای آن اطراف، روزهایی میرسد که حتی آه در بساط ندارند، شبها گرسنه میخوابند و پول ندارند باک ماشینشان را پر کنند. او بعضی روزها سوار ماشینهای رهگذر به مدرسه میرود و بعضی روزها هم به مدرسه نمیرود؛ چون هیچ وسیلهای نیست که او را به مدرسه برساند. آرنولد در بخشی از کتاب در معرفی والدینش میگوید: «پدر و مادر من، والدینی فقیر داشتهاند که از پدر و مادری فقیر بودهاند که خود، والدینشان بسیار فقیر بودهاند». این زنجیره بلندبالا از فقر است که بسیاری از سرخپوستان آمریکا در طول سالیان مثل حلقههای زنجیر بهم وصل کرده است. جالب اینکه بسیاری از این اتفاقات را نویسنده کتاب، شرمان الکسی در برهههایی از زندگیاش تجربه کرده است. منتقدان بسیاری از جمله بروس بارکوت، منتقد روزنامه نیویرک تایمز، کتاب را به خاطر تلخی شیرینی ستودهاند که خواننده را در آن واحد به خنده میاندازد و اشکش را درمیآورد؛ صداقت مثالزدنی نویسنده است که خواننده را در تمام این مدت پایبند کتاب میکند.
مشخصات کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت
مشخصات | |
---|---|
شناسنامه کتاب | |
عنوان : | خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت |
ناشر : | افق |
نویسنده : | شرمن الکسی |
مترجم : | رضی هیرمندی |
نوبت چاپ : | 12 |
تاریخ انتشار : | 1402 |
نوع جلد و قطع : | شومیز - رقعی |
تعداد صفحات : | 280 |
شابک : | 9789643697471 |
وزن (گرم) : | 331 |
- رمان ، داستان کوتاه
- زبان اصلی
- شعر
- تاریخ،فلسفه،سیاست
- ادبیات،نقد ادبی،زبان شناسی
- قرآن،دین،دین پژوهی
- هنر،موسیقی،معماری،عکاسی
- سینما، تئاتر
- فرهنگ و واژه نامه
- روانشناسی،علوماجتماعی،تربیتی
- اقتصاد،مدیریت،حقوق
- کودک و نوجوان
- خانواده،سرگرمی،عمومی
- علمی، فنی، آموزشی
- پزشکی،بهداشت،ورزشی
- لوح فشرده (CD , DVD)
- نشریات
- نقشه،اطلس،جغرافی
- کتابهای 50 درصد تخفیف