|
نام محصول: داستانهای شرق
500,000ريال450,000ريال
توضیحات محصول
نویسنده : مارگارت یورسنار
ترجمه : ناصر فکوهی
کتاب پیش رو دربردارنده مجموعه ای از داستان های کوتاه به قلم بانویی فرانسوی است که در قالبی ادبی، شاعرانه و عرفانی روایت شده اند و ریشه در تمدن و فرهنگ شرق دارند. خواننده اثر حاضر ضمن مطالعه ی شرحی کوتاه از روزگار و زندگی نخستین زنی که توانست به عنوان یک نویسنده پای در آکادمی فرانسه بگذارد به فضای داستان گویی او وارد می شود و با بخشی کوچک از جهان بزرگ اندیشه های ناب و زیبای بانویی که روحی لطیف، زنانه و پر رمز و راز بر آثارش مسلط است همراه می گردد.
گزیده ای از کتاب :
جوان کبود رنگی که ترکان به ساحل کشیدند مثل جسدی سه روزه، بدنی خشک و یخ داشت؛ موهای کف آلودش بر شقیقه های فرورفته چسبیده بودند؛ چشم هایش بی حرکت بودند و نشانی از بازتاب شکوه شب ها و آسمان در آن ها نبود؛ لب هایش، که نمک دریا بر آن ها ماسیده بود، بر آرواره های منقبض خشکیده بودند؛ بازوانش بی اراده آویزان بودند؛ و ضخامت سینه اش نمی گذاشت صدای تپش قلب شنیده شود. بزرگان روستا، که ریش های بلندشان صورت مارکو را قلقلک می داند، بر کالبد او خم شدند؛ بعد سر بلند کردند و یک صدا گفتند:
-پناه بر خدا! مردک مثل موش های کثیف و سگ ها سقط شده؛ مرده است. بیایید دوباره به دریا بیاندازیمش که نجاست ها را می شوید، مبادا خاک ما از جسدش لوث شود؛ اما بیوه ی نابکار زیر گریه زد و بعد خندید و گفت:
-نه یک طوفان می تواند مارکو را غرق کند، نه یک گره می تواند او را خفه کند. به ظاهر این طور است اما نمرده، اگر به دریا بیاندازیدش، همان طور که من، زن بیچاره، را گول زد، موج ها را هم شیفته ی خودش می کند تا او را به زادگاهش بازگردانند. بهتر است، چکش و میخ هایی بردارید و او را همان طور که خدایش را به صلیب کشیدند، مصلوب کنید. آن خدا هم این جا به دادش نخواهد رسید. آن وقت می بینید چطور زانوهایش از درد خم شوند و فریاد های عذاب از دهانش بیرون بریزند.
|
|