آیا می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت

آیا می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت

آیا می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت

وضعیت: غیرفعال
ناشر: نیکا

نویسنده : احمدرضا احمدی 

 

گفت: "زیبایی تو مرگ را هم فریب می‌دهد و فراری می‌کند. هنوز بال‌های تو نسوخته است. می‌توانی پرواز کنی. مرا که روزگار بین زمین و هوا معلق رها کرده است." در چشمان پیرمرد اشک بود. پیرمرد گفت: "نام دوستانی را که فاشیست‌ها نابود کردند روی این دستبند مسی حک شده است. حتی کسی محل دفن آن‌ها را نمی‌داند. هر وقت من مردم، که خواهم مرد، نام مرا کنار نام آن‌ها حک کن؛ قول می‌دهی؟" تو گفتی: "پدر قول می‌دهم." پیرمرد دستبند را به دست من کرد. ص67 در این سال‌ها به دلیل مصیبت‌هایی که بر سرش آمده بود، شعرش ساده و شفاف شده بود، می‌گفت: "رنج و مصیبت و حرمان، تنهایی و پنجره‌های بسته‌ی شعر را صیقل می‌دهد. شعر باید شیشه‌ای شفاف شود که به آسانی بتوان از پشت آن شیشه‌ی شفاف جهان را دید و قضاوت کرد. شاعر باید قبل از زمستان احساس سرما کند و قبل از تابستان احساس گرما کند. وقوع شکوفه‌ها را باید سالیان قبل از میوه شدن به یاد بیاورد. حافظه گاهی برای شاعر زندگی‌بخش است، و گاهی شاعر در آوار حافظه گم می‌شود. شاعر باید با تخیل و رویا و حسرت و حس مرگ به جنگش برود. با سلاحی که از آسمان نازل می‌شود." ص35و 36 آیا می توان با فقر پاریس را دوست داشت.

مشخصات کتاب آیا می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : آیا می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت
ناشر : نیکا
نویسنده : احمدرضا احمدی
نوبت چاپ : چهارم
تاریخ انتشار : 1402
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 219
شابک : 9786005906981
وزن (گرم) : 215
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×