|
نام محصول: من گوسالهام
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : بزرگمهر حسینپور
زبان استعاری این کمیک استریپ ها، تداعی کننده کتاب «قلعه حیوانات» است؛ هرچند که در «مقدمه ای در مذمت گوسالگی» که ابتدای کتاب منتشر شده نوشته شده باشد: «اگر می خواهید مسائل مطرح شده نکته ها، عقده ها، دغدغه های فکری و ذهنی، اجتماعی و سیاسی بشر امروز را به این کمیک ها بچسپانید، عمیقا در اشتباهید و دقیقا شما نیز مانند یک گوساله عمل کرده اید.»
در این کتاب که حاوی 63 کمیک استریپ می باشد آمده است: «هر گاوی که عمیقا بفهمد چقدر گاو است، در دم آدم خواهد شد و هر گاه آدمی زیادی بفهمد که آدم است، در دم گاو خواهد شد!»
این کتاب، پرسش های یک گوساله کنجکاو از پدربزرگش است که مخاطب را نیز درگیر این پرسش ها می کند و این گونه به جذابیت اثر می افزاید. «من گوساله ام» بر پایه محاوره می چرخد اما توانایی بالای نگارنده در پرداخت کارتونی تصاویر، این کتاب را دلچسپ و در ذهن، ماندگار می سازد. دیالوگ هایی که در قالب پرسش و پاسخ عرضه شده، تداعی کننده شرایط اجتماعی و سیاسی هستند که در جامعه با آن ها روبرو می شویم.
سوالاتی که حسین پور از زبان گوساله و پاسخ هایی که از دهان پدربزرگ می گوید، دغدغه های ذهنی یک کارتونیست است که پیوند عمیقی با رخدادهای روزمره جامعه خود دارد. این محاورات در برخی داستان ها به شدت فلسفی و عمیق اند؛ آن جا که گوساله به اتفاق یک کره الاغ روی یک بلندی پرتگاه نشسته اند و کره الاغ خطاب به گوساله می گوید: «پدربزرگم می گوید هروقت احساس کردی در مقابل حیوانات دیگر «کوچک» به نظر می آیی، بیا و از بالای این تپه ها به آن ها نگاه کن! آن وقت آن ها کوچک می شوند و تو بزرگ!»
این کمیک استریپ ها که به شکل هفتگی طی چند سال در هفته نامه «چلچراغ»، منتشر شده در قالب این کتاب به شکلی منسجم ، تبدیل به اثری ماندگار شده اند. از جذابیت های «من گوساله ام» پایان کتاب است که مخاطب را در حال تعلیق میان آسمان و زمین نگه داشته و وی را به تفکر وا می دارد.
بزرگمهر حسینپور دربارهی این کتاب چنین می گوید :
اگر میخواهید مسائل مطرح شده در این کتاب را به آدمها نسبت دهید، اگر میخواهید نکتهها، عقدهها، دغدغههای فکری و ذهنی، اجتماعی و سیاسی بشر امروز را به این کمیکها بچسبانید، عمیقاً در اشتباهید و دقیقاً شما نیز مانند یک گوساله عمل کردهاید.
این کتاب هذیانها و خزعبلات یک گوساله است که مجموعهی پرت و پلاهای پدربزرگش را که مدام عرق ینجه میخورد و دمدمای غروب آفتاب آروغ میزند و یونجه نشخوار میکند به خورد ما داده است.
وقتی بهعنوان ناظر خواستم مقدمهای بر این کتاب بنویسم مطمئن شدم که واقعاً اینکه «بسیاری از موجودات گوساله به دنیا میآیند و گاو از دنیا میروند» چقدر غلط است و باید بهجای «بسیاری» کلمهی «معدودی» را گذاشت تا مفهوم کلام درست بیان گردد. و البته من بسیار خوشحالم که اینچنین نیستم.
|
|