نویسنده : فاطمه خلج و ...

این کتاب دربردارنده مجموعه ای از بیست داستان کوتاه برگزیده در دوره دوم جایزه ادبی بهمن به قلم گروهی از نویسندگان است؛ این اثر که از سوی انتشارات دف به چاپ رسیده، برای لحظاتی هرچند کوتاه خواننده را به فضای ذهنی نویسنده دعوت می کند و او را با دنیای متفاوت فکر و اندیشه ی آدم های گوناگونی که قلم گردانی کرده و گوشه ای برگزیده شده از یک زندگی خیالی را که می تواند از واقعیت سرچشمه بگیرد به تصویر کشیده اند همراه می سازد.

من نازنین، قبر سیار، بی ام دبلیو، آدم های بدی که ما هستیم، علی قتّره، قاب دل، شست بی شو، بازگشت پدر، محلول ضد موش و… عناوین داستان های جای گرفته در کتاب پیش رو است.

گزیده ای از کتاب :

زن باز می گردد. دماغش را بالا می کشد، مشخص است که یک دل سیر زار زده است. یک آلبوم کوچک عکس را به دست مرد می دهد و کنارش می نشیند. بابک در حال انفجار است. می خواهد به او بگوید که اشتباه می کند، که این نامه برای او نیست. که هیچ چیز را به یاد نمی آورد و احساس می کند بدجوری رکب خورده است، اما همه چیز تنها فقط در ذهنش با هم گلاویز شده اند. زبانش از کار افتاده است. نگاهش از کار افتاده، گردن و شانه ها و دست هایش هم همین طور. به آرامی نگاهش از زن به آلبوم عکس می افتد و آن را ورق می زند. صحنه هایی دلخراش از یک حادثه، اتومبیل نسبتا مدل بالایی که وارونه و مچاله شده است. ورق می زند، انگار که مته به شقیقه هاش فرو کرده باشند در هم فرو می رود. به یاد می آورد اما توان سخن ندارد. زن دستش را روی شانه ی مرد می گذارد و زمزمه وار روایت می کند: «سخت بود. رفته بودی تا بزرگترین معامله ی زندگی ات را به اتمام برسانی. خوابت برد و منحرف شدی، اما زنده ماندی. زنده ماندی اما روحت را در چهارچوب آن اتومبیل لعنتی جا گذاشتی. تا مدت ها از خواب می پریدی و گمان می کردی که مرده ای! تو را نزد پزشک بردیم و تحت درمان هیپنوتیزم قرار گرفتی و تلاش کردیم که این بخش از حوادث را از حافظه ات پاک کنیم. همراه با محو شدن این حادثه، چیزهایی را هم از دست دادی. مثل دست خط همیشگی ات، عطر مورد علاقه ات، رنگ و طعم هایی را که همه ی عمر دنبال می کردی… تنها چیزی که از تو، از مرد قبل از تصادف به خاطر داشتم اولین نامه و عطر مورد علاقه ات بود که همراه با پالتوی سرمه ای زمستانی ام در انباری مدفون شد! همین.»