پاریس
نویسنده : سعيد نوری
رمان پاريس اولين اثر داستاني سعيد نوري و اولين رمان از سري جديد ادبيات داستاني انتشارات روزبهان، روايت دغدغهها و انديشههاي زني ايراني است كه بيست سال است در پاريس است و با مسائل گوناگون خود، از قبيل جايگاهش در خانواده و نيز جايگاه شغلياش درگيرودار است.اين رمان به زودي منتشر مي شود.
قسمتي از رمان پاريس
با نوازش نور مايل تابيده از پنجرة اتاقم كه پردة توري سرخ پوشيده، بيدار شدهام اما او كنارم نيست. جاي خالياش روي ملحفة سرخ تختم چروك انداخته، بالش لبشكلِ سرخي كه هر شب زير سر ميگذارد، دهنكجي ميكند. بر آرنج دست راست لميده، بعد از مالش چشمان و خميازهاي بيصدا، پتو را از روي خودم كنار ميزنم.
اوّلينبار است كه پيش از من از رختخواب بيرون رفته. به حساب شنيدههايم از كودكياش كه هر صبح، در تاريكي زمستان، براي پدر و مادرش نان تازه ميخريده، خيال ميكنم شايد براي آماده كردن صبحانه، كاري كه هر صبح تعطيل انجام ميدهد، از خانه بيرون رفته و تا چند دقيقة ديگر، چابك، از در وارد خواهدشد. پنجره را باز ميكنم. عطر هواي خنكي، پرده را به صورتم ميسايد تا بوي هواي مانده و سنگين اتاق را در خود حل كند. دستمالكاغذيهاي مچاله را از كف اتاق برميدارم و به سمت سطل آشغال آشپزخانه ميروم.
به عادت هر صبح، تلوخوران دستم را در قسمتهايي از ديوارهاي دو طرف راهرو ميگذارم كه در تماس با قابعكسهاي روي ديوار قرار نگيرد. يكبار با افتادن يكي از آنها هراسان از جا پريد كه خردهشيشهها پاي منرا نبُرند. چون هميشه چندجفت از كفشهايش دم در چيده شدهاند نميتوانم مطمئن باشم كه بيرون رفتهباشد. صدايش ميزنم. جوابي نيست. هنوز گيج خوابم. بعد از ديدزدن كاناپة سالن، پا در حمام ميگذارم. احساس سنگيني ميكنم. سردي فلز، كف پايم را سوزن ميزند. بعد از دو روز تعطيلي و خواب صبح تا ديروقت، دشوار ميتوان از رختخواب جدا شد. لعنت به اين سرگيجه!
هميشه يكشنبهها، سر شب دو قرص سردرد دوليپران ميخورم كه هم زود به خواب بروم و هم فردا را سبكتر از خواب جدا شوم. تماشاي تلويزيون و بيرونرفتن هم تعطيل ميشود. حداكثر، ماسك مرطوبكنندة ضدچروك ميگذارم تا عضلات صورتم رفع خستگي كنند. گاهي بر اثر خستگي زياد، عضلات ساق پاي چپم گرفتگي پيدا ميكند. آغاز هفته با كسالت، تمام هفته را خراب ميكند. قرص شلكنندة عضلات هم تمام بدن را لَخت ميكند. در عبور از كنار اتاق خواب، تختم با انگشت اشاره، مرا به سمت خود ميبرد. زير دوش اوّل حرارت آب را در قسمت پايين تنظيم ميكنم. با كشيدن اهرم، آب در تلفنيِ دوش شتك ميزند. كتف و سرم را زير دوش ميبرم. گرماي آب كه به تنم ميرسد بيداري را بهتر درك ميكنم. ديگر تار نميبينم. هوشياري هر لحظه بيشتر ميشود.
قسمتي از رمان پاريس
با نوازش نور مايل تابيده از پنجرة اتاقم كه پردة توري سرخ پوشيده، بيدار شدهام اما او كنارم نيست. جاي خالياش روي ملحفة سرخ تختم چروك انداخته، بالش لبشكلِ سرخي كه هر شب زير سر ميگذارد، دهنكجي ميكند. بر آرنج دست راست لميده، بعد از مالش چشمان و خميازهاي بيصدا، پتو را از روي خودم كنار ميزنم.
اوّلينبار است كه پيش از من از رختخواب بيرون رفته. به حساب شنيدههايم از كودكياش كه هر صبح، در تاريكي زمستان، براي پدر و مادرش نان تازه ميخريده، خيال ميكنم شايد براي آماده كردن صبحانه، كاري كه هر صبح تعطيل انجام ميدهد، از خانه بيرون رفته و تا چند دقيقة ديگر، چابك، از در وارد خواهدشد. پنجره را باز ميكنم. عطر هواي خنكي، پرده را به صورتم ميسايد تا بوي هواي مانده و سنگين اتاق را در خود حل كند. دستمالكاغذيهاي مچاله را از كف اتاق برميدارم و به سمت سطل آشغال آشپزخانه ميروم.
به عادت هر صبح، تلوخوران دستم را در قسمتهايي از ديوارهاي دو طرف راهرو ميگذارم كه در تماس با قابعكسهاي روي ديوار قرار نگيرد. يكبار با افتادن يكي از آنها هراسان از جا پريد كه خردهشيشهها پاي منرا نبُرند. چون هميشه چندجفت از كفشهايش دم در چيده شدهاند نميتوانم مطمئن باشم كه بيرون رفتهباشد. صدايش ميزنم. جوابي نيست. هنوز گيج خوابم. بعد از ديدزدن كاناپة سالن، پا در حمام ميگذارم. احساس سنگيني ميكنم. سردي فلز، كف پايم را سوزن ميزند. بعد از دو روز تعطيلي و خواب صبح تا ديروقت، دشوار ميتوان از رختخواب جدا شد. لعنت به اين سرگيجه!
هميشه يكشنبهها، سر شب دو قرص سردرد دوليپران ميخورم كه هم زود به خواب بروم و هم فردا را سبكتر از خواب جدا شوم. تماشاي تلويزيون و بيرونرفتن هم تعطيل ميشود. حداكثر، ماسك مرطوبكنندة ضدچروك ميگذارم تا عضلات صورتم رفع خستگي كنند. گاهي بر اثر خستگي زياد، عضلات ساق پاي چپم گرفتگي پيدا ميكند. آغاز هفته با كسالت، تمام هفته را خراب ميكند. قرص شلكنندة عضلات هم تمام بدن را لَخت ميكند. در عبور از كنار اتاق خواب، تختم با انگشت اشاره، مرا به سمت خود ميبرد. زير دوش اوّل حرارت آب را در قسمت پايين تنظيم ميكنم. با كشيدن اهرم، آب در تلفنيِ دوش شتك ميزند. كتف و سرم را زير دوش ميبرم. گرماي آب كه به تنم ميرسد بيداري را بهتر درك ميكنم. ديگر تار نميبينم. هوشياري هر لحظه بيشتر ميشود.
مشخصات کتاب پاریس
مشخصات | |
---|---|
شناسنامه کتاب | |
عنوان : | پاریس |
ناشر : | انتشارات روزبهان |
نویسنده : | سعيد نوری |
نوبت چاپ : | دوم |
تاریخ انتشار : | 1396 |
نوع جلد و قطع : | شومیز - رقعی |
تعداد صفحات : | 122 |
شابک : | 9789648175875 |
وزن (گرم) : | 232 |
نوشتن نظر جدید
این محصولات قبلا توسط مشتریان خریداری شده اند شما قصد خرید ندارید؟
شاخهها
- رمان ، داستان کوتاه
- زبان اصلی
- شعر
- تاریخ،فلسفه،سیاست
- ادبیات،نقد ادبی،زبان شناسی
- قرآن،دین،دین پژوهی
- هنر،موسیقی،معماری،عکاسی
- سینما، تئاتر
- فرهنگ و واژه نامه
- روانشناسی،علوماجتماعی،تربیتی
- اقتصاد،مدیریت،حقوق
- کودک و نوجوان
- خانواده،سرگرمی،عمومی
- علمی، فنی، آموزشی
- پزشکی،بهداشت،ورزشی
- لوح فشرده (CD , DVD)
- نشریات
- نقشه،اطلس،جغرافی
- کتابهای 50 درصد تخفیف
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.