نویسنده : نانسی پرایس

   ترجمه : فهیمه صادقیان

اثر حاضر حاوی داستانی از زندگی نویسنده ای مشهور به نام راندال الیوت می باشد و از آنجایی آغاز می شود که راندال و همسرش ماری در هتل پلازا میان جمعیت انبوهی ایستاده اند و همه از راندال و اثرهایش تعریف می کنند، او سخن می گوید و مردم تشویقش می کنند، هیچکس در این میان به ماری توجه نمی کند زیرا آن ها نمی دانند که نویسنده ی اصلی ماری است…

گزیده ای از کتاب :

ناگهان راندال،، ماری را در دستانش گرفت و او را تکان داد. «بیدارشو» ماری بلند شد و لامپ را روشن کرد. ماری احساس خواب آلودگی میکرد. راندال در حالیکه به انبوه کاغذها و خودکار اشاره می کرد گفت: «اینهارا بردار، ایده ی کتاب بعدی ام!» ماری شروع کرد به نوشتن طرح به هم ریخته ی داستان و شخصیتهای آن، راندال اصرار کرد که ماری پیام داستان را بگوید و می گفت که چگونه کلمات را جابه جا کند.