نویسنده : مهراب صدوقیانزاده
مقدمه : سعید گلمحمدی
قصد این کتاب، معرفی بازاریابی شبکهای به عنوان حرفهای نو و شغلی متعلق به فرداست که بر خلاف اغلب حرفههای دیگر، با گذر زمان، رونق بیشتری پیدا نموده و تقاضا برای آن افزایش پیدا میکند. بنابراین دستاندرکاران آن، اعم از شرکتها و بازاریابها، رفتهرفته نقش بیشتری در جامعه پیدا نموده و در جهتدهی و تعیین میزان پیشرفت آن مؤثرتر خواهند بود.
معمولاً رايجترين انديشه و گفتار كسانیكه تجربه عملی صحيح این نوع تجارت را نداشتهاند بعد از شنيدن نام اين صنعت، گفتن جملاتی اين چنين است:
راجع به كارای هرمی حرف میزنی؟ -
آهان همون كار كلاه برداريه رو میگی؟ -
.آره میدونم چيه، هرميه ديگه -
مگه هنوز از اين كارا میكنن؟ -
.من میدونم نمیخوای سرم كلاه بزاری. فقط از روی خير خواهی به من میگی -
.اينطوری نمیشه پول درآورد بابا -
.هر كی ته اون هرم باشه، ضرر كرده -
.پنير مجانی، فقط توی تله موشه داداش -
برای كسانی كه در مرحلهی تحقيق و تصميمگيری قبل از شروع اين تجارت بوده يا به تازگی به اين صنعت پيوسته يا مدتی است كه بدون گرفتن نتيجه مشغول به فعاليت میباشند، شنيدنِ هر يك از جملات فوق میتواند بسيار نااميد كننده بوده و باعث گردد تا با سرخوردگی، به سرعت در تصميم خود تجديد نظر نمايند.
اما آيا اين جملات صحيح بوده و بر پايهء منطق استوارند؟ يا اينكه محصول اطلاعات ناقص، برداشتهای سطحی و شايعههای معمول میباشند؟ آيا پاسخی منطقی برای اين نظرها وجود داشته و آيا میتوان اثبات نمود كه بازاريابی شبکهای تجارتی واقعی، بسيار جدی، مفيد و سودآور است؟ آيا میتوان گامی پيشتر نهاد و برايشان توضيح داد كه دلايل و استدلالهايشان، فاقد مبناست؟ و از اين فراتر، آيا میتوان به آنها اعلام خطر نمود كه همانگونه كه چاپارها، آهنگران، نيزهسازان، متخصصان ارسال تلگراف و خانها از صفحهی اجتماع محو شدهاند، حرفهء آنها نيز به زودی، از فهرست مشاغل خط خواهد خورد يا ماشينها جايگزين آنها خواهند گرديد.