نویسنده : آروین آذرگین

این کتاب  روایت یک داستان واقعی و تا حدی ماجراجویانه است که به موضوعات اساسی در مورد فلسفه و روانشناسی اگزیستانسیال، فلسفه اخلاق و خودشناسی می‌پردازد. برخی خوانندگان به دلیل عجیب بودن اتفاقات، واقعی بودن داستان را باور نکرده‌اند و آن را خیالی می‌دانند! اگرچه نویسنده به واقعیت آن اذعان دارد.

در بخشی از این کتاب آمده است که "سفر را خیلی دوست دارم و از سفرهایی که رفته‌ام زیاد آموخته‌ام. بعضی از آن‌ها سفرهای کاری بوده‌اند و بعضی تفریحی. اما این یکی مسافرتی است در جستجوی کسی که راستش را بخواهید خیلی برایم مهم است. این حکایت شگفت‌انگیز سفر کوتاهی است به شهر شلوغ و شیرتوشیر تهران و کنکاش در ژرفنای خاکستری وجودم و آسفالت‌ها و پیاده‌روهای خیابان، برای پیدا کردن آن، که نزدیک‌ترین و عزیزترینم بوده است."