نویسنده : حسن حسینی
نمایشنامۀ حاضر براساس آیۀ «وَ مَکَرُوا و مَکَرَ اللهُ و اللهُ خَیرُ الماکِرِین» نگاشته شده و مناسب برای نوجوانان است. در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، شهید حسینی به عنوان جوانی هنرمند نمایشنامه های بسیاری را به صحنه برد و “میزان” یکی از آن نمایش هاست.
گزیده ای از کتاب :
مش غلامعلی وای، تو دیگه کی هستی؟
صفدر نترس مشدی! نترس! منم صفدر! مشتری ام…
مش غلامعلی بچه چرا اینطور می کنی؟ چرا مثل بچۀ آدم نمی یایی بری؟ آخه مشتری باید توی مغازه قایم شه؟
صفدر تقصیر خودته مشدی کاسب جماعت باید شش دنگ حواسش به مغازه باشه. (ضربه ای می زند باز مشدی می ترسد.) حواست جمع باشه، حالا زد و یک نالوتی اومد همۀ مغازه رو بار کرد برد. چه کار می کنی؟… هان؟… هان؟…
مش غلامعلی چه کار می کنم؟… خب زنگ می زنم پلیس.
صفدر دِ نه دِ، وقتی صاحب مال حواسش جمع نباشه حقش اینه که جنساش بره هوا.
[با ضربه های دقیق جنس های مغازه را پرت و پلا می کند.]
مش غلامعلی چی کار می کنی؟ همه چیز رو خراب کردی. بگذار زنگ بزنم اصغر بیاد ببینم باز هم قلدربازی در میاری؟
صفدر اصغر؟… پسرت؟ (ترسیده) ما… ما که کاری نکردیم مشدی. داشتم آماده ات می کردم اگه یک لاتی، لوتی اومد مغازه رو بهم بزنه آمادگی داشته باشی.
مش غلامعلی من خودم حواسم جمعه. شما بهتره فکر خودت باشی. فقط هم شارت و شورت دارن. تو که از دو تا مشت و لگد اصغر می ترسی پس چرا از غضب خدا نمی ترسی؟