نویسنده : جوجو مویز

این کتاب روایتگر ماجرایی عاشقانه است که آهسته از راه می رسد و دختر و پسری از دو دنیای متفاوت را به هم نزدیک تر می سازد. یکی لوئیزا، دختری از خانواده ای با سطح اقتصادی نه چندان بالا که مجبور می شود پرستاری از فردی معلول را برعهده بگیرد و دیگری ویل، پسری ثروتمند که روزگاری پیش از این فردی بسیار موفق و پرتلاش بوده و اکنون به دلیل تصادفی که برایش اتفاق افتاده مجبور است در انجام همه امور خود به دیگری وابسته باشد. لو در حقیقت پرستار ویل است، او در ابتدا روزهای سختی را برای محافظت از پسر جوان سپری می کند اما رفته رفته دل در گرو عشق او می گذارد همان طور که ویل این احساس را تجربه می کند…

گزیده ای از کتاب :

As we moved through the foyer of Symphony Hall, where clusters of smart people stood with handbag and programs in one hand, gin and tonics in the other, I saw this response pass through them in a gentle ripple which followed us to the stalls. I don’t know if Will noticed it. Sometimes I thought the only way he could deal with it was to pretend he could see none of it.

We sat down, the only two people at the front of seats. To our right there was another man in a wheelchair, chatting cheerfully to two women who flanked him. I watched them, hoping that Will would notice them too. But he stared ahead, his head dipped into his shoulders, as if he were trying to become invisible.