نویسنده : حمید عشقی

نويسنده ي كتاب پيش رو در پنج داستان كوتاه مستقل اما مرتبط با هم ماجراي ترور يك فعال صلح طلب به نام ماتياس اشتيف برگر را توسط سازمان ضد اطلاعات فرانسه در پاريس شرح مي دهد.

گزیده ای از کتاب :

قربان نگران نباشيد. الان كمك خبر مي كنم. من دستمو روي شكم و سينه ام كشيدم و بعد به دست خونين خودم نگاه كردم. من ترور شده بودم !؟ خنده دار بود. من الان، حال ماتياس اشتيف برگر رو در لحظه ترور مي فهميدم. آدم تا خودش ترور نشه نمي فهمه كه داره چه بلايي سر ديگران مي ياره. آخرش از چيزي كه مي ترسيدم سرم اومد. من هم مثل ماتياس درحالي مي مردم كه نه همسر و نه بچه هام پيشم بودن. حالا احساس مي كردم همه چيز عادلانه است. من دستور ترور ماتياس رو صادر كرده بودم و الان خودم ترور شده بودم.