نویسنده : سوزان فوروارد  

   ترجمه : بهناز همتی

مولف در این اثر سعی دارد با ارائه ی راهکارهای مفید و ثابت شده، راهی برای رابطه ی سازنده میان والدین و فرزندانشان ایجاد کند، تا بتوانند شادمانه تر زندگی کنند. همه ی والدین دچار اشتباهاتی می شوند و این کاملا طبیعی است، هیچ پدر و مادری نمی تواند همیشه از نظر عاطفی درست عمل کند و گاهی الگوهای منفی رفتاری آنها آسیب فراوانی به جسم و روح فرزند وارد می آورد؛ این کتاب روش های درمان ناشی از رفتارهای غلط والدین را با ذکر مثال هایی از درمانگران ارائه می دهد.

گزیده ای از کتاب :

آموزش تنفر از خود: همه اش تقصیر من است

کودکان آزار دیده ی جسمی به اندازه ی کودکانی که مورد بددهانی قرار گرفته اند، تقصیر تمام جنایات مرتکب شده بر علیه خود را می پذیرند. جو یادآوری کرد: «پدرم همیشه به من می گفت که به درد لای جرز دیوار هم نمی خورم. علاوه بر این که مرا کتک می زد، تا می توانست القاب رکیک هم می داد. بعد از گذشت این دوران، فهمیدم که این بدترین تجربه ای است که پشت سر گذاشته ام و حقم بود کتک بخورم.»

همان ابتدای کودکی، بذر خود سرزنشی در جو کاشته شد. چگونه کودکی کوچک می تواند در برابر این تحقیرهای قدرتمند نسبت به خود ارزشی اش مقاومت کند؟ جو نیز مانند تمام کودکان بدسرپرست به دو دروغ اعتقاد داشت: اینکه فرد بدی است و چون بد است مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.

از آنجایی که این دروغ ها از قدرت این پدر خودداناپندار آمده بود، پس باید رنگ واقعیت می گرفت. این دروغ ها برای بیشتر بزرگسالانی که در کودکی آسیب دیده اند از جمله جو، بلامنازع باقی می مانند. جو این طور توضیح می دهد: « خیلی ناراحتم. نمی توانم با کسی رابطه ی خوبی داشته باشم. واقعا برایم سخت است که باور کنم کسی به من اهمیت می دهد.» کیت زمانی که نمی خواست دیگران بفهمند او چقدر بد بوده، چنین موضوع مشابهی را بیان کرد. این احساسات ناشی از عزت نفس پایین به تنفر از خود تبدیل ومنجر به الگوهای روابط آسیب دیده، از دست دادن اعتماد به نفس، احساس بی کفایتی، ترس های فلج کننده و خشم غیر قابل کنترل می شوند.

« در تمام طول عمرم این موضوع را در ذهنم مرور می کردم که شایستگی شاد بودن را ندارم. فکر می کنم برای همین هیچ وقت نتوانستم ازدواج کنم یا روابط خوبی برقرار کنم. هیچ وقت نتوانستم خودم را در موفقیت واقعی ببینم.»

با بزرگ شدن کیت بدرفتاری فیزیکی به پایان رسید اما خودانزجاری و آزار عاطفی همچنان ادامه داشت. با این تفاوت که حالا کیت خودش را آزار می داد.