(گردش یک عمر)

نویسنده : رابرت ایگر 

   ترجمه : بهناز همتی

نويسنده ي كتاب حاضر با بهره از تجربيات حاصل از پانزده سال مديريت موفق شركت والت ديزني به ارائه ي اسرار راهبري خود مي پردازد. اين كتاب نگاهي است به زندگي شخصي و حرفه اي مديرعاملي عاقل و كاردان كه شيوه ي مقابله با چالش ها و موانع و نحوه ي تصميم گيري مناسب در لحظات حياتي را آموزش مي دهد. كتابي انگيزشي براي مشاغل نو و مديران جوان.

گزیده ای از کتاب :

خيلي وقت ها او مشكلات را خيلي تحسين برانگيز و صبورانه حل مي كرد؛ اما غيرممكن بود كه استرس شديد ناشي از بدبيني و منفي نگري اش تنش ها را بيشتر نكند. گهگاهي تلفنم را جواب مي دادم و از آن سوي خط مي گفت كه در حمام، هواپيما يا سر جلسه ناهار است؛ اما يقين دارد كاري كه انجام مي دهيم، منجر به شكست خواهد شد و ديگران حتما از ما سبقت مي گيرند و برخي از معامله ها روند نزولي خواهند داشت. او به معناي واقعي كلمه مي گفت: «آسمان به زمين آمده است.»

با گذشت زمان، حس عذاب، غم و اندوه به كل شركت نفوذ كرد. مايكل دلايل خوب و زيادي براي بدبين بودن داشت؛ اما به عنوان يك مدير نمي توانيد با بدبيني با اطرافيان ارتباط برقرار كنيد. اين كار روحيه و رضايت شغلي را خراب مي كند. انرژي و الهام بخشي را تحليل مي برد و تصميمات از حالت محافظت به حالت دفاعي درمي آيند. بدبيني ذاتي مايكل، اغلب تا حدي كارساز بود. او تا حدودي از ترس هايش انگيزه مي گرفت و اغلب اوقات باعث آرمان گرايي و موفقيتش مي شد؛ اما اين يك شيوه مفيد براي ايجاد انگيزه در ديگران نيست. بعضي اوقات نگراني هايش توجيه پذير بودند و بايد به آنها رسيدگي مي شد؛ اما اغلب نگراني هاي بي دليلش او را گير مي انداخت. اين تنها حالت روحي مايكل نبود. همچنين يك سري كارهاي افراطي داشت كه اغلب مسري بودند. سال هاي بعد با افزايش استرس، بدبيني اش به شدت افزايش يافت و باعث شد به افراد صفوف اول شركت نزديك شود و به شدت منزوي شود. هيچ كس نمي توانست استرس و فشارهاي مايكل را تحمل كند.