نویسنده : پاتریک مودیانو

   ترجمه : مرضیه بلیغی ،آسو رحیمی

 این کتاب داستانی را با رجوع به دهه شصت میلادی پیش می برد، قصه ای از بازگشت مردی به دوران جوانی خود در پی یادآوری انسان هایی از یاد رفته و عشقی کهن. ماجرایی آمیخته با خیال، رویا، گم شدن و فراموشی از برخورد پسری جوان با زنی مرموز، زنی که دل از پسرک می برد و کشف حقیقت او بسیار دشوار است. روندی سرشار از اتفاقاتی که داستانی ساده را به ماجرایی منحصر به فرد مبدل می سازد.

گزیده ای از کتاب :

حدود ساعت هشت از خواب بیدار شدم: یک نفر در اتاقم را می زد. ژاکلین بود. حالت حیران و مبهوت کسی را داشتم که از خواب آشفته ایی بیدار شده است. او به من گفت که بیرون منتظرم می ماند. شب بود. او را از پشت پنجره دیدم. آنطرف بلوار بر روی نیمکت نشسته بود. یقه ی کت چرمی اش را بالا زده بود و دست هایش را برای محافظت در برابر سرما داخل جیبش کرده بود. دو نفری به طرف سن راه رفتیم و وارد آخرین کافه قبل از بازار شدیم. برحسب چه اتفاقی او اینجا روبروی من بود. دیشب، همه چیز را اینقدر ساده تصور نمی کردم. تمام چیزی که در نظرم می آمد این بود که تمام بعد از ظهر را بیهوده در کافه دانته انتظار بکشم. او برای من توضیح داد که وان بور به آتیس-مُن رفته که شناسنامه اش را پیدا کند، برای اینکه پاسپورت های جدید بگیرند… او دیگر رفتار سرد و بی تفاوتش را که دیشب مرا ناراحت کرده بود، از خود نشان نمی داد.