اژدهایی در کتابخانه

اژدهایی در کتابخانه

اژدهایی در کتابخانه

وضعیت: غیرفعال
ناشر: ایران بان

نویسنده : لویی استوول

   ترجمه : فرمهر منجزی

 

چطور می شود یک بچه ی گریزان از کتاب ناگهان به جایی که پر از کتاب است علاقه مند شود و آن جا را به همه ی بازی های پر شور و هیجانش ترجیح بدهد؟ شاید چیز جذاب و عجیب و غریبی لا به لای قفسه های کتاب پیدا شده که زورش بیشتر از فضای آزاد بیرون و بازی های متنوعی که می توان در آن انجام داد باشد، چیزی مثل یک اژدها!

وقتی که کیت، جاش و آلیتا کنار هم جمع شده اند و برای گذراندن روزشان فکر می کنند، آلیتا پیشنهاد می کند همه با هم به کتابخانه بروند، جایی که سکوتش از نظر کیت کشنده است. اما زور جاش و آلیتا به او می چربد و آن ها راهی کتابخانه می شوند، در نهایت کیت چیزهایی در آن جا کشف می کند که او را به شدت هیجان زده می کنند.

گزیده ای از کتاب :


صبح روز بعد، وقتی کیت برای شروع آموزش به کتابخانه رسید، کاملا مطمئن نبود منتظر چه چیزی است. نمی دانست جادوگرها چطور آموزش می بینند.

شاید چیزی شبیه درس ها و آموزش های هنری بود؛ باید لباس مشکی بپوشی و دست هایت را دور و برت تکان بدهی و حرکت ها را تمرین کنی. شاید بعضی طلسم ها و جادوها را باید حفظ می کرد. شاید. تاپ تاپ!

فیت تالاپی یک عالم کتاب را انداخت روی میزی در گوشه ی کتابخانه. «بفرما. این کتاب ها باید تو قفسه هاشون برن. فقط کافیه شماره ی روی شیرازه ی کتاب با یکی از شماره های سمت راست قفسه ها یکی باشه. فهرستی هست که نشون می ده هر شماره ای رو کجا می تونی پیدا کنی، اما مطمئنم خیلی زود و سریع یاد می گیری.»

کیت نگاهی به انبوه کتاب ها انداخت. «اما… قرار نبود ما طلسم و جادو یاد بگیریم؟ آیا با شورای جادوگران صحبت کردین؟ اجازه دارم جادو به کار ببرم؟»

فیت گفت: «هشداری بهت می دم. جواب با بی نظمی و ریخت و پاش هم قافیه است.»

کیت گفت: «بله فهمیدم! فوق العاده ست! چه چیز دیگه ای گفتن؟»

فیت گفت: «اون ها بیشتر در این باره گفتن که وجود چنین جادوگر جوانی چقدر بی سابقه و تکان دهنده ست. بعد یکی شون گفت، گلادیز، قرص هام رو بده، فکر کنم دارم دچار حمله ی قلبی می شم. البته خوشبختانه چیزی نشد. منظورم اینه که دچار حمله ی قلبی نشد. چون گلادیز قرص هاش رو بهش داد. از آخرین باری که در جلسه شورا کیک برده بودم، تا حالا ندیده بودم اعضای شورا این قدر هیجان زده شده باشن. می فهمی چی می گم؟» فیت سرش را تکان داد. بافته های موهایش جلو و عقب رفت. «هوف. بند اومدن نفسشون برای مدتی طولانی، دیدنی و جذاب بود.»

«درباره ی اینکه من طلسم و جادو کنم به اون ها گفتین؟»

فیت گفت: «آه، بله. آنچه باید به اون ها می گفتم این بود، که تو اجازه داری طلسم و جادو کنی، ولی اول باید به کارهای کتابخونه مسلط بشی. این کار هم به اندازه ی جادو مهمه.»

مشخصات کتاب اژدهایی در کتابخانه

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : اژدهایی در کتابخانه
ناشر : ایران بان
نویسنده : لویی استوول
مترجم : فرمهر منجزی
نوبت چاپ : دوم
تاریخ انتشار : 1401
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 212
شابک : 9786001883743
وزن (گرم) : 178
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×