|
نام محصول: ایزابل بروژ (ترجمه: پرویز شهدی)
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : کریستین بوبن
ترجمه : پرویز شهدی
«آنچه دانستنش مهم است، اين است كه بوبن فصل جديدي در ادبيات فرانسه و حتی جهان باز كرده و آن سادهنويسي است و حرف زدن از زبان هر كس و همه چي. آدمها، حيوانها، درختها، ابر، جاده، خانه، حياط و خلاصه همه چي. چرا كه نه؟ به طور حتم، حيوانات، گياهان و اشيا هم اگر زبان داشتند، ميتوانستند خيلي چيزها به ما بگويند و خيلي چيزها يادمان بدهند؛ كاري كه بوبن در كتابش ميكند. اين ايجاد ارتباط با جانداران و طبيعت بيجان دريچههاي تازهاي از زندگي و طبيعت را به روي ما ميگشايد.
به عبارت ديگر، بوبن ميكوشد انسان را با طبيعت كه از آن دور مانده و هر روز هم با آن فاصله ميگيرد، آشتي دهد. ماجراي «ايزابل بروژ» در آغاز غيرعادي و حتا باورنكردني به نظر ميرسد؛ ولي حقيقت محض است.
اگر روزي احساس كنيد خانهتان آتش گرفته يا سيل دارد آن را ميبرد يا زلزله آن را ويران ميكند و مرگ شما حتمي است، اما فرزندانتان را ميتوانيد نجات دهيد، اين كار را نميكنيد؟ به طور حتم چرا. بوبن در «ديوانهبازي» به مبارزه با جامعهاي برخاسته كه به دست خود آدمها به وجود آمده؛ ولي دارد آنها را ميبلعد. اما در «ايزابل بروژ» به سير و سلوك ميپردازد، تا اندازهاي عارفانه؛ در چم و خم زندگياي عادي كه كنار آمدن با طبيعت و با جامعه در راستاي هم قرار ميگيرند ... داستان شعر بلندي است به نثر، با واژهها و جملههايي چنان ساده و دلپذير كه لاجرم بر دل مينشيند.
قسمت هاي زيبايي از كتاب:
اولين بچه ي خانواده بودن كار آساني نيست .
پدر و مادرها ايزابل ، هرگز درست نمي دانند چه وعده هايي به بچه هاشان مي دهند . هرگز نبايد به خنده هاشان و از آن بيشتر ، خشم و خروشهاشان اعتماد كرد .
اگر كسي يا چيزي را زنداني كنيم ، در واقع با اين كار خودمان را زنداني كرده ايم . آن چه را نابود مي كنيم ، به نوبه ي خود ما را هم به نابودي مي كشاند .
من خوشبختم ، نيازي به ابديت ندارم ، دوستت دارم .
|
|