رولد دال، نویسنده نروژی‌تبار متولد انگلستان، در داستان‌های کوتاهی که برای خوانندگان بزرگسال می‌نوشت همان اندازه موفق بود که در آثاری که برای کودکان و نوجوانان نوشت. داستان‌های او، که اغلب پایان‌هایی باورنکردنی و نامنتظر و لحنی تهاجمی و گاه تلخ و گزنده، اما جذاب و پرکشش دارند، در عین این که بیرحمانه و حتی شاید بدبینانه خباثت‌ها و رذالت‌های نهفته در سرشت انسان‌ها و روابط اجتماعی را بی‌پرده بیان می‌کنند،‌ دیدگاه انسانی و اخلاقی اما نه احساساتی خود را نیز آشکار می‌سازد.

"داستان‌های كوتاه مجموعه‌ی حاضر عبارت‌اند از: مرگ مرد پیرپیر، داستانی آفریقایی، یك تكه كیك، مادام روزوت، كاتینا، دیروز زیبا بود، آن‌ها هرگز پیر نمی‌شوند، مراقب سگ باش، تنها این و دیگر هیچ و كسی مثل تو. برای نمونه در داستان "دیروز زیبا بود"، خلبانی آلمانی با نام اینگلس پس از اصابت تیر به هواپیمایش با چتر نجات پایین می‌آید. او با مشاهده‌ی پیرمردی در آن حوالی، سراغ كسی را می‌گیرد كه قایق داشته باشد تا بتواند او را به سرزمین اصلی خود ببرد. پیرمرد نیز "یوانیس" را معرفی می‌كند. زن یوانیس با ورود خلبان، به یاد كشتارهایی می‌افتد كه آلمانی‌ها در این منطقه به راه انداختند."