حاجی مراد (ترجمه : میناسادات مصطفوی)

حاجی مراد (ترجمه : میناسادات مصطفوی)

حاجی مراد (ترجمه : میناسادات مصطفوی)

وضعیت: غیرفعال
ناشر: باهم

نویسنده : لئو نیکلایویچ تولستوی

   ترجمه : میناسادات مصطفوی

 

این کتاب روایتگر داستانی است که در پی حضور تولستوی به عنوان مقام افسری داوطلب در منطقه داغستان و قفقاز شکل گرفته و موضوعی برخلاف آن چه که تولستوی به آن معتقد است دارد؛ اویی که طرفدار صلح و آرامش و عطوفت بوده و بنابر آن چه که تجربه کرده،   داستانش را به اهمیت و ارزش شهادت اختصاص داده است. جریانی که نگارنده از آن حکایت می کند به اواخر سال 1851 باز می گردد و پیرامون مردی به نام حاجی مراد جریان دارد که خواسته شده زنده یا مرده او را به شمیل تحویل دهند و هیچ بعید نیست اهالی روستا که ترسی عمیق از شمیل در جان شان رخنه کرده حاجی مراد و هرکس را که به او پناه داده لو دهند تا جان خود را در امان نگه دارند.

گزیده ای از کتاب :


آودیو را در حالی که زخمی شده بود، به بیمارستان رساندند. بیمارستان که در قسمت ورودی قلعه قرار داشت، ساختمان چوبی کوچکی بود که سقفش را با تخته پوشانده بودند. اودیو را روی یکی از تخت های خالی بخش عمومی خواباندند. در این بخش چهار بیمار دیگر هم بستری بودند؛ یکی از آنها مبتلا به تیفوس بود و به شدت تب داشت، دیگری زیر چشمانش به شدت تیره شده بود، تب و لرز داشت، مرتب خمیازه می کشید و هر لحظه ممکن بود دچار حمله شود. دو بیمار دیگر در حمله سه هفته قبل مجروح شده بودند، یکی از آنها از ناحیه دست آسیب دیده بود و دیگری شانه اش زخمی شده بود و روی تختش نشسته بود. همه آنها، بجز بیماری که به تیفوس مبتلا بود، آودیو را دوره کردند و از افرادی که او را آورده بودند، در مورد اخبار جدید سوال می کردند.

یکی از کسانی که آودیو را آورده بود، گفت:

-آنها گاهی اوقات چنان شلیک می کردند انگار که در اطراف شما نخود می جوشید ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد… ولی این دفعه فقط پنج بار شلیک شد.

-هر کدام قسمت یک تن شد!

هنگامی که می خواستند آودیو را روی تخت بخوابانند، او با صدای بلند نالید و تلاش کرد بر دردی که آزارش می داد، چیره شود؛ اما هنگامی که روی تخت قرار گرفت، ساکت شد، فقط اخم کرد و دقایقی پایش را تکان داد و در این مدت دستش را روی زخم گذاشت و مرتب نگاهش می کرد.

پزشک وقتی که آمد، دستور داد مجروح را بچرخانند تا او ببیند آیا گلوله از بدنش خارج شده است یا نه.

دکتر به زخم های سفید رنگی که دقیقا کنار هم، روی پشت و کمر بیمار بود، اشاره کرد و پرسید:

-این چیست؟

زخم ها اثر شلاقی بود که او به خاطر بالا کشیدن مقداری پول، خورده بود.

 

مشخصات کتاب حاجی مراد (ترجمه : میناسادات مصطفوی)

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : حاجی مراد
ناشر : باهم
نویسنده : لئو نیکلایویچ تولستوی
مترجم : میناسادات مصطفوی
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1399
نوع جلد و قطع : گالینگور - رقعی
تعداد صفحات : 168
شابک : 9786226685818
وزن (گرم) : 279
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×