نویسنده : مارک تواین 

   ترجمه : غزاله ابراهیمی

 این رمان با زبانی شیرین و شیوا ماجراهایی دل پذیر از دوران کودکی و نوجوانی پسری به نام تام سایر را دربرگرفته است که در دنیای واقعی به شکلی برای نویسنده و یا پسران دیگری همچون او رخ داده، شخصیت اصلی کتاب نیز حاصل ادغام شخصیت سه پسر مختلف است که نویسنده با آن ها آشنایی داشته.

تام سایر از اسطوره های جذاب تاریخ ادبیات است که با کنجکاوی، ماجراجویی و شیطنت هایش به خلق اتفاقاتی خنده دار و هولناک منجر می شود که توصیفی از واقعیت ها ی تلخ و شیرین جامعه ی انسانی است.

گزیده ای از کتاب :

تام سعی کرد دستش را دور گردن بکی بیاندازد، اما بکی او را کنار زد و صورتش را به طرف دیوار برگرداند و به گریه ادامه داد. تام دوباره با کلماتی تسکین دهنده سعی کرد، اما باز هم به عقب رانده شد. غرورش جریحه دار شد. دوید و بیرون رفت. همان اطراف ناآرام و ناراحت مدتی ایستاد و به در خیره شد، امیدوار بود بکی پشیمان شود و دنبالش بیاید. اما نیامد. احساس بدی به تام دست داد و ترسید که اشتباه کرده باشد. برایش تصمیم گیری مشکل بود. به خودش قوت قلب داد و وارد شد. بکی هنوز آن گوشه ایستاده بود و هق هق می کرد و صورتش رو به دیوار بود. قلب تام شکسته بود. به سمت بکی رفت و لحظه ای ایستاد در حالی که نمی دانست چه باید بکند. بعد با تردید گفت:

«بکی -هیچ کس به غیر از تو برام مهم نیست.»