نویسنده : جیسون رینالدز

   ترجمه : سمیه ایمانی

داستان پسربچه اي به نام كستل كه پس از تماشاي تمرين دونده ها، بر خلاف ميل مربي آن ها تصميم به مسابقه با قدرتمند ترين دونده مي گيرد تا نشان دهد او آن قدر ها هم كه ديگران فكر مي كنند قوي نيست. پس از مسابقه توجه مربي به او جلب شده و از كستل براي حضور در تيمش دعوت مي كند. حال او بايد براي حضور در المپيك نوجوانان تلاش و خود را به ديگران اثبات كند.

گزیده ای از کتاب :

مربي بهم گفت سعي كنم صدمتر رو توي نه ثانيه و پنجاه و هشت صدم ثانيه بدوم (ركورد بولت). روي خط پايان با سوتش ايستاد. پاچه ي شلوارمو تا زانو و آستينو تا شونه تا زدم مثل كاري كه ديروز كردم.

مربي درحالي كه كورنومتر رو بالا گرفته بود گفت: «با سوت من، به جاي خود، بشين.» بعد سوت زد. تا اونجايي كه مي تونستم تا ته خط سريع دويدم. پاهام، دستام و قلبم پمپاژ مي كردند تا به ته خط برسم. مربي با هيجان فرياد زد: «اوووه…» حس خوبي داشتم مي دونستم كه ادعامو ثابت كردم. پريدم سمتش و دستمو بالا گرفتم كه بزنم قدش. اما مربي اصلا دستشو بلند نكرد.

فرياد كشيد: «حتي نزديك هم نبود. تو دوازده ثانيه و پنج صدم ثانيه دويدي.»