نویسنده : چارلز بوکوفسکی
ترجمه : بهمن کیارستمی
۱۲ داستان از بوکوفسکی در این کتاب گردآوری شدهاند. داستانهایی همچون ۳۵۰ کیلو، شاعر بزرگ، یک جفت ژیگولو، سیاست، خانم حسابی، یک کارمند کشتیسازی با دماغ سرخ و…
هنری چیناسکی ظهرها از خواب بیدار میشود، روزش را با آبجو شروع میکند، روی اسبها شرطبندی میکند، از سیاست چیزی سر در نمیآورد، در شعرخوانیهای خودش و دیگران مست میکند، از همینگوی بیزار است، موسیقی کلاسیک گوش میدهد و با زنها درگیر است. چیناسکی شخصیت اغلب قصهها، رمانها و شعرهای بوکوفسکی است. آثاری بهغایت شخصی و صریح. صراحت او در بیان روابط، خشونتها و جنونهای روزمره تا حدی است که او از سوی نشریات و محافل ادبی امریکایی مورد حمله قرار میگیرد و بسیاری از منتقدان، او را نویسندهی مردمگریز، زنستیز و دائمالخمر میخوانند و بیشرمی آثارش را تنها مُد روز و متأثر از بیبندوباری دورانش میدانند، این در حالی است که وقتی او همزمان در اروپا کشف شد، مورد تمجید قرار گرفت و ژان ژنه و ژان پل سارتر، هر دو از او به عنوان بزرگترین شاعر امریکا یاد کردند.
اما بوکوفسکی خود را شاعر نمیداند و در جایی مینویسد: «شاعر خواندنِ من یعنی قرار دادنم در دایرهی آدمهایی که تظاهر به دانستن میکنند.»
هاینریش کارل بوکوفسکی، در ۱۶ آگوست ۱۹۲۰ در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد و وقتی سه ساله بود، به همراه پدر و مادرش به امریکا مهاجرت کرد. او در سیزده سالگی به سختی به بیماری آبله دچار شد و از آن پس آبلهرو بود. همین باعث شد دوران تحصیل را در انزوا سپری کند، اما بهخاطر صورت کریهش، بسیار مسنتر از آنچه بود، مینمود و در عوض از نوجوانی میتوانست بنوشد.
در سال ۱۹۴۱ به دنبال کار تحصیل را رها کرد. او از ابتدای دههی چهل نوشتن را آغاز کرده بود و اولین قصهاش در سال ۱۹۴۴ منتشر شد، اما در همان دوران بود که به روایت خودش «سالهای از دسترفته» آغاز شد، او تقریباً بیست سال هیچچیز ننوشت.
تنها نوشید، کار یدی کرد و در اتاقهای اجارهای کوچک زندگی کرد. او دههی دوم این بیست سال را به عنوان نامهرسان در ادارهی پست لسآنجلس گذراند. تمام این دوران دستمایهای بود برای قصهها و رمانهایی که او بعدها نوشت. بوکوفسکی به روایت خودش روزی دوباره نوشتن را آغاز کرد که از ادارهی پست اخراج شد.