عروس وردیه

عروس وردیه

عروس وردیه

وضعیت: غیرفعال
ناشر: هنر نو

نویسنده : حامد حاجی‌زاده

 

 این کتاب روایتگر ماجرای زندگی پسری به نام سارو و همسر او اسما است، ماجرا در دل جنگ پیش می رود و بخشی از آن در عراق و بخشی دیگر در سوریه به وقوع می پیوندد. داستان اجتماعی عروس وردیه می تواند نمونه هایی واقعی در جامعه ی انسانی داشته باشد و یا حداقل بخش هایی از آن درباره افراد مختلف صدق کند.

اسما بانویی جوان است که فرزند سارو را در بطن خود پرورش می دهد، در حالی که همسرش از درایت و تجربه کافی برای مدیریت زندگی پیش روی خود برخوردار نیست و این بارداری در کنار مشکلات و مسائل گوناگونی که انسان های نادرست پیرامون شان به آن ها دامن می زنند موجب شکل گیری حکایتی پر افت و خیز می شود که احساس آدمی را به چالش می کشاند.

گزیده ای از کتاب :


سارو و وانیار قرار است این اتفاق را از مردم مخفی نگه دارند. اسما بچه اش را به بغل داشت و در راه سارو حتی برای لحظه ای کمک اسما نکرد. در راه کسی حتی حرف نزد. اسما بارها جای خالی دندان جلویی سارو را دیده بود، ولی جرات نمی کرد، دلیلش را بپرسد. هرکسی به آینده اش چشم داشت و مضطرب حرکت می کرد. هنگام ورود به خانه، سارو به بهانه خرید، اسما را رها کرد و رفت. اسما حال و روز سارو را درک می کرد و روزگار سیاه خودش را کاملا فراموش کرده بود. فضای بغض آلود خانه بیشتر به ماتمکده می ماند تا خانه ای که نوزاد زیبایی به آن پا گذاشته باشد. وانیار هم غصه دار اسما است. روزی اسما برای خودش دنیای با عظمتی داشت. در رویاهای همه، داشتن اسما، کلاس فوق العاده ای بود طوری که اسم سارو برای ازدواج وسط آمد همه اسما را شماتت می کردند.

-سارو برایش کم است.

این جمله را بارها اسما از زبان همه شنیده بود. حالا همین سارو هم محل نمی دهد. دقایقی بعد سارو به خانه بازگشت. اسما با پاکان سرگرم بود و وانیار هم مثل روزهای گذشته زانوی غم به بغل داشت. غم از تمام دیوارهای خانه می بارید.

سارو مثل کسانی که می خواهد دعوایی راه بیندازد، صدایش را بلند کرد و رو به اسما شد: « خودتو آماده کن باید واسه کار بریم پیش فاروق.»

اسما جا خورد و گفت: «فاروق؟»

سارو با قلدری گفت: «باید ضمانت بدیم و کارو شروع کنیم، روزها تو و شب ها من.»

اسما تمام تنش می لرزید و انگار بغضی بر گلویش نشسته بود. وانیار وسط صحبت آمد: «فاروق رو که می شناسی؟»

اسما با ناراحتی جواب داد: «یه روزی با التماس می خواس تمام دنیا رو به پام بریزه. دنیا چقدر کوچیک و پرتلاطمه، حالا برا نون شب باید براش کار کنم.» سارو منتظر حرفی بود تا اسما را بکوبد و برایش فرقی نمی کرد که اسما چه بگوید. فقط می خواست خودش را خالی کند و اسما را به مسخره گرفت: «می خوای کار نکن اصلا می خوای برات چند تا نوکر بگیرم.»

مشخصات کتاب عروس وردیه

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : عروس وردیه
ناشر : هنر نو
نویسنده : حامد حاجی‌زاده
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1399
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 240
شابک : 9789647698078
وزن (گرم) : 280
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×