اجازه میفرمائید گاهی خواب شما را ببینم
نویسنده : محمد صالحعلاء
محمد صالحعلا، نويسنده، شاعر، بازیگر، مجری برنامههای تلویزیونی و فیلمساز، متولد سال 1331 در اراك و فارغالتحصيل رشته بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک در مقطع ليسانس و زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع كارشناسي ارشد است.وي از سال 1347 با قصهنویسی و قصهخوانی در رادیو و سپس نویسندگی متن برنامه و نمایشنامه فعاليتهاي ادبياش را آغاز كرد.
نویسنده در داستانهای اين مجموعه سعی داشتهاست برخی مسايل و دغدغههاي اجتماعي جامعه امروزي و تاثيرات آن را بر افكار و زندگي انسانها به گونه ای توصيف كند.
«روزي كه من عاشق شدم»، «تابستان جان است»، «جلال آباد»، «از ذائقهي جغوربغوري تا شرمي گلبهي»، «پشتِ پلك تَر پاييز»، «به حجله رفتن زن بيوه» و «بنبست آينه» از داستانهاي اين مجموعه هستند.
در بخشي از داستان «تابستان جان است» ميخوانيم: «همه خيال ميكنند بعد از بهار خود به خود تابستان است. نميدانند كه تابستانها فقط به دعاي مادر من ميآيند. ميآيند تا فصول منجمد ما را آب كنند. پدرم درس نخوانده ولي حرفهايش معنا دارند. تابستان كه ميرسد، ميخندد و ميگويد: «زمستان زير كرسي، تابستان تندرستي.» من خودم عاشق تابستانام، يكي چون تابستان بوي پدرم را ميدهد. من خودم عاشق تابستانام، چون از روز اول تابستان دستكم روزي هيجده نوزده ساعت كار ميكنم.»
در قسمتي از داستان «پشتِ پلك تَر پاييز» آمده است: «اتوبوس در جادهاي مه گرفته و عبوس پيش ميرفت. سالهاي سايهزدهي استاليني بود؛ سالهاي ترس، سالهايي كه درختان گيلاس، شبانه شكوفه ميكردند. سرنشينان اتوبوس همه از محكومان بودند، غير از سربازان سرخ با مسلسلهاي روسي و افسر محافظ كه كنار راننده روبهروي محكومان نشسته بود و به دقت همه را زير نظر داشت.»
نویسنده در داستانهای اين مجموعه سعی داشتهاست برخی مسايل و دغدغههاي اجتماعي جامعه امروزي و تاثيرات آن را بر افكار و زندگي انسانها به گونه ای توصيف كند.
«روزي كه من عاشق شدم»، «تابستان جان است»، «جلال آباد»، «از ذائقهي جغوربغوري تا شرمي گلبهي»، «پشتِ پلك تَر پاييز»، «به حجله رفتن زن بيوه» و «بنبست آينه» از داستانهاي اين مجموعه هستند.
در بخشي از داستان «تابستان جان است» ميخوانيم: «همه خيال ميكنند بعد از بهار خود به خود تابستان است. نميدانند كه تابستانها فقط به دعاي مادر من ميآيند. ميآيند تا فصول منجمد ما را آب كنند. پدرم درس نخوانده ولي حرفهايش معنا دارند. تابستان كه ميرسد، ميخندد و ميگويد: «زمستان زير كرسي، تابستان تندرستي.» من خودم عاشق تابستانام، يكي چون تابستان بوي پدرم را ميدهد. من خودم عاشق تابستانام، چون از روز اول تابستان دستكم روزي هيجده نوزده ساعت كار ميكنم.»
در قسمتي از داستان «پشتِ پلك تَر پاييز» آمده است: «اتوبوس در جادهاي مه گرفته و عبوس پيش ميرفت. سالهاي سايهزدهي استاليني بود؛ سالهاي ترس، سالهايي كه درختان گيلاس، شبانه شكوفه ميكردند. سرنشينان اتوبوس همه از محكومان بودند، غير از سربازان سرخ با مسلسلهاي روسي و افسر محافظ كه كنار راننده روبهروي محكومان نشسته بود و به دقت همه را زير نظر داشت.»
مشخصات کتاب اجازه میفرمائید گاهی خواب شما را ببینم
مشخصات | |
---|---|
شناسنامه کتاب | |
عنوان : | اجازه میفرمائید گاهی خواب شما را ببینم |
ناشر : | نشر پوینده |
نویسنده : | محمد صالحعلاء |
نوبت چاپ : | دهم |
تاریخ انتشار : | 1399 |
نوع جلد و قطع : | شومیز - پالتویی |
تعداد صفحات : | 79 |
شابک : | 9789642950331 |
وزن (گرم) : | 100 |
نوشتن نظر جدید
این محصولات قبلا توسط مشتریان خریداری شده اند شما قصد خرید ندارید؟
شاخهها
- رمان ، داستان کوتاه
- زبان اصلی
- شعر
- تاریخ،فلسفه،سیاست
- ادبیات،نقد ادبی،زبان شناسی
- قرآن،دین،دین پژوهی
- هنر،موسیقی،معماری،عکاسی
- سینما، تئاتر
- فرهنگ و واژه نامه
- روانشناسی،علوماجتماعی،تربیتی
- اقتصاد،مدیریت،حقوق
- کودک و نوجوان
- خانواده،سرگرمی،عمومی
- علمی، فنی، آموزشی
- پزشکی،بهداشت،ورزشی
- لوح فشرده (CD , DVD)
- نشریات
- نقشه،اطلس،جغرافی
- کتابهای 50 درصد تخفیف
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.