نویسنده : لوسی فولی

    ترجمه : نسرین رمضانی

۹ نفر از دوستان قدیمی و صمیمی که از دوران دانشگاه یکدیگر را می‌شناسند تصمیم می‌گیرند  تعطیلات سال نو را به دور از هیاهوی شهر، در عمارتی دور افتاده در اسکاتلند بگذارنند. این عمارت در یک جای دور افتاده قرار دارد و جاده‌ای باریک که دورتادورش را انبوه درختان پر کرده‌اند به آنجا ختم می‌شود. رفت و آمد به این منطقه هولناک آسان نیست و در مواقعی‌که هوا مساعد نیست، رسیدن به پایین جاده بیشتر از یک ساعت زمان می‌برد. همین موضوع در مرحله اول باعث وحشت بعضی از اعضای مهمانی می‌شود. این منقطه به حدی دور افتاده است که حتی امکان دسترسی به اینترنت بسیار ضعیف است.

این یک رسم ۱۰ ساله است که افراد گروه هر کریسمس دور هم جمع می‌شوند و با هم به پیشواز سال جدید می‌روند. همه برای این دورهمی دوستانه شوق و ذوق دارند و به نظرشان تعطیلات بی‌نظیری در انتظارشان است. ولی طولی نمی‌کشد که همه تصورات‌شان به هم می‌ریزد و مهمانی به یک جشن خون تبدیل می‌شود. در روز کریسمس و در اوج شور و شوق سال نو، یک جسد پیدا می‌شود. یک نفر مرده است و یک نفر قاتل. التهاب داستان تازه از اینجا شروع می‌شود و نویسنده شما را به فضایی راز آلود می‌کشاند. چه کسی قاتل است؟ در این عمارت چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ برای پیدا کردن این سوالات باید تا انتها همراه کتاب باشید و با خواندن روایت‌های مختلف اعضای مهمانی، به جواب سوالات‌تان برسید.